صفحه ١١٥

غرض اين كه اسلام براى حكومت يك شكل ايده‌الى در نظر گرفته است و آن شكل ايده‌ال وقتى عينيّت مى‌يابد كه پيامبر و امام معصوم در رأس حكومت قرار گيرد؛ اين گزينه ايده‌ال به صراحت در قرآن شريف مورد تأكيد خداوند قرار گرفته است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُوْلِى الاَْمْرِ مِنْكُمْ...»(15)
   و در آيه ديگر مى‌فرمايد:
«وَ مَا اتَاكُمُ الرَّسُولُ فُخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...»(16)
   گرچه نظر اسلام در درجه اول اين است كه در رأس حكومت و هرم قدرت شخص معصومى قرار گيرد كه با برخورداربودن از مقام عصمت بتواند بخوبى نظام حكومتى را كنترل و اداره كند. اما نه هميشه معصوم در بين مردم حضور دارد تا مستقيماً حكومت را به دست گيرد، و نه هر وقت معصوم حضور دارد مبسوط‌اليد است تا بتواند حكومت تشكيل دهد و اعمال قدرت كند؛ چه اين كه از بين امامان ما تنها امير مؤمنان و امام حسن مجتبى(عليهما السلام) آن هم در مدّت كوتاهى از عمر خود توانستند حكومت تشكيل دهند و از زمان امام حسين(عليه السلام) به بعد شرايط لازم فراهم نشد تا امامان معصوم حكومت اسلامى تشكيل دهند. يا مردم و اكثريّت مردم از آنها نخواستند كه تشكيل حكومت دهند و يا قشر مؤثر در جامعه مانع تشكيل حكومت از سوى آنها شد. از اين رو، آنها مجبور به كناره‌گيرى از حكومت شدند.

 6. پيشينه طرح «دولت در دولت» در اسلام
در صورتى كه حكومت در دست امام معصوم(عليه السلام) و يا زمامدار عادلى نبود و حكومت جور و طاغوت استقرار داشت، آيا هيچ امر حكومتى به شكل صحيح نبايد انجام بگيرد و همه امور كلاًّ بايد در اختيار حاكم غاصب و ستمگر قرار گيرد و مردم بكلّى امور حكومتى را واگذارند؟ آيا افراد صالح و شايسته نبايد در هيچ سطحى به شكل صحيح به امور حكومتى رسيدگى كنند و در حدّ امكان جامعه را راهبرى كنند؟ بى‌ترديد پاسخ اسلام منفى است و براى چنين