اقدام به اجراى آن كنند و كسى از آن تخلّف نكند. هيچ كس كلاه سر ديگرى نگذارد، رشوه نگيرد، دزدى نكند و به جان و مال مردم تجاوز نكند. اما از آنجا كه همواره تخلّفاتى در جامعه انجام مىپذيرد، وجود قوه قهريه ضرورت مىيابد كه جلوى تخلّف از قانون را بگيرد. در غير اين صورت، فساد عالم را مىگيرد و ديگر امكان رشد براى كسانى كه مىخواهند راه صحيح را انتخاب كنند باقى نمىماند.
پس براى اين كه همواره زمينه انتخاب صحيح براى اكثريّت جامعه باقى بماند، بايد جلوى متخلّفان گرفته شود و در صورت لزوم مجازات گردند، تا امكان ترقّى و تكامل ديگران فراهم آيد، و الاّ عدهاى زورگو با استفاده از قدرت بدنى، قدرت علمى و يا با به كار بستن حيلههاى شيطانى مصالح كلّ جامعه را به خطر مىافكنند؛ و اين موجب نقض غرض الهى از آفرينش انسان مىشود.
درست است كه انسان در پرتو آزادى و اختيار بايد خود راه صحيح را انتخاب كند، اما اين آزادى نامحدود نيست و نبايد چندان به افراد مجال و ميدان داده شود كه راه انتخاب را بر ديگران ببندند و به تعبير قرآن، ديگران را از پيمودن راه خدا باز دارند.(10) پس بايد با متخلّفان برخورد شود تا مردم را از راه خداوند باز ندارند، اما بايد توجه داشت كه جلوگيرى از تخلّفات و استفاده از قوه قهريه، در راستاى اجراى قانون، از شرايط و حدودى برخوردار است و همراه با ظرافت است. در همان مواردى كه براى تأمين مصالح جامعه بايد به زور توسل جست، اسلام نهايت دقّت را به خرج داده است و تلاش دارد كه در آن هنگامه نيز زمينه انتخاب مسدود نگردد و راه بازگشت براى متخلّف باقى بماند، مگر جنايت و جرم بقدرى سنگين باشد كه براى حفظ مصالح اجتماعى و جلوگيرى از گسترش فساد در جامعه لازم باشد به حيات و زندگى مجرم خاتمه داده شود.
3. رويكرد تربيتى اسلام در وضع قوانين كيفرى و جزايى
اسلام براى پارهاى از جرايم مجازاتهاى سختى را وضع كرده است، اما براى اثبات و اجراى