صفحه ٢٩٧

بر آن وارد مى‌سازد. سپس نقد ادبى رمان حضرت يوسف را سر كلاس درس در حضور استاد مى‌خواند و استاد نيز اشكالات جديدى بر آن داستان وارد مى‌كند و نتيجه مى‌گيرند كه نويسنده داستان و رمان حضرت يوسف اديب ماهرى نبوده است و آن رمان را ناشيانه نوشته است!

 11. دليل واهى نسبى‌گرايان بر واقع‌نما نبودن زبان قرآن
متأسفانه در پرتو آزادى بيان و مطبوعات و فضاى باز سياسى كه در دانشگاهها و ساير مراكز وجود دارد و نيز به دليل ضعف فرهنگى آموزشگاههاى رسمى و غير رسمى ما و نيز به دليل كوتاهى‌ها و بى‌توجهى‌هايى كه برنامه‌ريزان نظام آموزش و پرورشى ما، بخصوص در سطح دانشگاهها، در دوران پس از انقلاب داشته‌اند و هنوز هم اين كوتاهى‌ها تداوم دارد، تبليغات مسموم و گسترده‌اى عليه آموزه‌هاى دينى و ارزشهاى اسلامى انجام مى‌گيرد و كار به جايى رسيده است كه سؤال روز برخى از دانشجويان اين است كه وقتى در قرآن اسطوره‌ها، داستانها و استعارات و كناياتى آمده است كه معناى حقيقى آنها مراد نيست و معناى مجازى آنها اراده شده است، از كجا كه ساير مطالب قرآنى چنين نباشد؟ شايد از كلماتى چون خدا، وحى و قيامت نيز معناى مجازى و غير واقعى و غير حقيقى اراده شده باشد؟ آرى دستاورد تئورى‌هايى چون نسبيّت معرفت و سمبليك‌بودن زبان دين و تفسير هرمنوتيك متون دينى حملات سيل‌آسا به ارزشها و اعتقادات ريشه‌دار و والايى است كه در گذر تاريخ به فرهنگ و جامعه ما غنا و عظمت بخشيده است و افتخارات ديروز و امروز ملّت ما در پرتو همين ارزشها و اعتقادات اصيل اسلامى پديد آمده‌اند و مسؤوليت پاسدارى از امانت همه انبيا و اولياى خدا را به عهده گرفته‌اند.
   در پرتو چنان نسبيّت‌گرايى و شكاكيّت است كه مى‌گويند، كسى نبايد رأى و نظر خود را مطلق بداند و بايد به قرائت‌هاى مختلف از دين احترام نهاد و چون بيان و زبان قرآن واقع‌نما نيست و سمبليك است، هر كسى مى‌تواند تفسير و قرائت مستقلّى از آيات قرآن داشته باشد. سخن ما اين است كه آنان به اين بهانه كه در قرآن مثلها، استعارات و داستانهايى ذكر شده، ادّعا مى‌كنند كه اصلا قرآن درصدد بيان حقايق و واقعيت‌ها نيست و تنها درصدد ارائه يك سلسله