صفحه ٢٥٠

همچنين مردمى كه از حكومت زورمداران، خوانين و فئودال‌ها به تنگ آمده بودند، از شعار دموكراسى استقبال كردند و در پرتو آن خواهان حاكميت مردم بر سرنوشت خويش بودند، نه اين كه حاكمان زورمدار، سرمايه‌داران و فئودال‌ها سرنوشت آنها را رقم زنند. اين آن بُعد و برداشتى بود كه مورد قبول و پذيرش جامعه ما قرار گرفت. اما كسانى كه اين مفهوم را به طور عام ترويج مى‌كردند و به تقديس و پرستش اين ارمغان غرب مى‌پرداختند و ديگران را نيز به پرستش آن دعوت مى‌كردند، هدفشان از طرح شعار دموكراسى اين بود كه ارزشهاى اسلامى كنار نهاده شود و دين از عرصه حيات سياسى جامعه حذف گردد و آراء و خواست مردم جايگزين ارزشهاى اسلامى و مذهبى گردد. كسانى كه به اين هدف پليد غرب‌زدگان و فرماسون‌ها واقف نبودند، به طور مطلق اين شعار را مى‌پذيرفتند؛ اما كسانى كه دورانديش و تيزبين بودند، عكس‌العمل نشان دادند و در راه روشن‌كردن مردم و آگاهانيدن آنان نسبت به توطئه عناصر خودفروخته حتّى حاضر شدند جانشان را فدا كنند و با همه وجود اعلان كردند كه آزادى و دموكراسى مطلق كه حتّى مستلزم مخالفت با اسلام و مقرّرات اسلامى باشد، از ديدگاه اسلام و شريعتْ مطرود و محكوم است.
   جُرم شهيد شيخ فضل‌الله نورى(قدس سره) اين بود كه با دموكراسى و مشروطه غربى كه ارزشهاى دينى و الهى را ناديده مى‌گرفت مخالفت مى‌كرد و در برابر مشروطه مطلقه، مشروطه مشروعه را مطرح مى‌كرد. او مى‌گفت: ما مشروطه را به طور مطلق نمى‌پذيريم و مشروطه‌اى را مى‌پذيريم كه موافق شرع و احكام و قوانين اسلامى باشد، ولى ديگران دم از مشروطه مطلقه زدند و برايشان مهم نبود كه موافق شرع باشد و يا نباشد؛ و براى پيشبرد هدف ننگين خويش آن روحانى عالى مقام را به اتّهام طرفدارى از استبداد و مخالفت با مشروطه به دار آويختند و به شهادت رساندند. البته اين جدال و كشمكش بين اصولگرايان و اسلام‌خواهان از يك سو، و دگرانديشان و غرب‌زدگان از سوى ديگر، تاكنون ادامه دارد.

 2. ناخشنودى برخى نويسندگان از طرح آزادى مطلوب در اسلام
در سال گذشته، به مناسبتى ما در مورد آزادى و دموكراسى بحث كرديم و گفتيم كه در جامعه ما