تخطئه كرد. اصلا درستى و نادرستى در چنين مواردى امر واقعى و ثابتى نيست و نمىشود گفت فلان برداشت درست و فلان برداشت غلط است!
آيا، العياذ باللّه، قرآن مثل هنرهاى مدرن است كه هر كسى بتواند تفسير و برداشتى از آن داشته باشد؟ كسانى كه چنين برداشتى از كتابهاى آسمانى دارند، غالباً به وجود خداوند و وحى اعتقادى ندارند و اگر از زبان دين سخن مىگويند، براى فريفتن ديگران است. آنگاه پيروان نظريه اختلاف قرائت و تفسير از كتاب مقدّس مىگويند: بر فرض كه خدايى باشد و وحيى نازل كرده باشد و پيامبر او نيز درست شنيده باشد ـ كه در اين نيز تأمل است ـ پيغمبر انسان است و داراى فهم انسانى مىباشد و فهم انسانى خالى از اشتباه نيست؛ پس ممكن است او سخنان خداوند را درست نفهميده باشد. تازه اگر بپذيريم كه پيامبر در فهم و گرفتن آيات خداوند اشتباه نكرده است، نمىتوان يك راه قطعى براى تفسير آيات قرآن ارائه داد، تا بر اساس آن بتوان تفسيرى را قطعى و درست انگاشت و ساير برداشتها را تخطئه كرد. بلكه هر كسى مىتواند تفسير و برداشتى از قرآن داشته باشد، و آن تفسير و برداشت براى خودش معتبر و صحيح است و كسى نبايد آن را رد كند. ما در مواجهه با كتاب مقدّس درست به مانند افرادى هستيم كه مورد آزمايش روانشناختى قرار گرفتهاند و تصوير مبهمى را به آنان نشان مىدهند و از آنها مىخواهند كه برداشت خود را بيان كنند. آنگاه هر كسى بر اساس ذهنيات خود تفسيرى مىكند: اين قسمت نقش شبيه موى معشوقه من است، ديگرى مىگويد اين نقش شكل رستم است و همين طور هر كسى برداشتى از آن دارد و بىشك برداشت و تفسير هر كسى براى خودش محترم است و نبايد به او خرده گرفت؛ گر چه ممكن است هيچ يك از آن تفاسير و برداشتها در ذهن كسى كه با ريختن مركب بر روى كاغذ شكل مبهمى را ايجاد كرده، راه نيافته باشد. هدف او از ايجاد آن نقش تنها اين بود كه هر كسى چيزى از آن تصوّر و برداشت كند!
7. مقايسه قرآن با زبان شعر توجيهى بر برداشتهاى متكثّر
مثال ديگرى كه براى تبيين مفهوم زبان دين در نزد معتقدان به نسبيت معرفت مىتوان مورد