قبل از انقلاب و جنايات رژيم پهلوى نبودهاند و دستاوردهاى انقلاب را نشناختهاند و نيز تربيت شده امام و ياران امام نيستند، تحت تأثير تبليغات آنان قرار گيرند؛ تا زمينه براى سقوط حكومت اسلامى و جايگزين شدن حكومت دست نشانده به اصطلاح دموكرات فراهم آيد.
5. زمينهسازى براى عدم حضور مردم در صحنه
آنها براى اين كه به هدف شوم خود برسند برنامهريزىهاى حساب شدهاى كرده و فعاليتهاى فرهنگى ريشهدارى انجام مىدهند و از ابزارهاى مؤثّرى بهره مىجويند. از جمله ابزارهاى فرهنگى كه در دو دهه پس از انقلاب ـ بخصوص در دو، سه سال اخير ـ از آن استفاده مىكنند، مفاهيمى از قبيل تساهل و تسامح و مداراست و آنها را به عنوان ارزش مطلق مطرح مىكنند و در مقابل، قاطعيّت و خشونت را مطلقاً محكوم مىكنند. دليل اين رويكرد اين است كه آنان دريافتهاند كه آنچه ضامن بقاى نظام اسلامى است عشق و علاقه مردم و بخصوص جوانان و بسيجيان به اسلام و رهبرى است؛ تا آنجا كه حاضرند براى دفاع از اين ارزشها ـ كه به قيمت خون صدها هزار شهيد به دست آمده ـ جان خود را به خطر افكنند. آنان با تبليغات و استفاده از ابزارهاى فرهنگى تلاش مىكنند كه شجاعت، ايثار، شهامت و نيروى معنوى غيرت و تعصّب دينى را از مردم بگيرند. از اين رو، انواع خشونتهاى منفى و غير انسانى و ظالمانهاى را كه در دنيا انجام گرفته است و نتايج شوم و دردناكى به بار آورده، به رُخ مردم ما مىكشند، تا به آنها چنين القاء كنند كه خشونت چنين آثار بد و زشتى را دارد؛ پس خشونت مطلقاً محكوم و مذموم است. يعنى حتّى اگر كسى به تندى حرف بزند، شعار مرگ بر امريكا سر دهد و يا اگر لازم شد در برابر آشوبگران بايستد و آنان را سر جاى خود بنشاند، رفتارش خشونت است و محكوم و مذموم مىباشد.
آنها با تبليغ عليه خشونت و زدن برچسب خشونتطلب به نيروهاى مدافع انقلاب، مىخواستند مردم ما در برابر توطئهها و نقشههاى بيگانگان و اقدامات براندازى عوامل سرسپرده آنان اقدامى نكنند و از صحنه خارج شوند، تا به خيال خام خود كودتاى ديگرى چون كودتاى 28 مرداد در سال 1332 به راه اندازند. همان طور كه در اين زمينه تجربه داشتند