و نظام در خطر جدّى قرار گرفته است، واجب است كه خودشان اقدام كنند؛ پس در اينجا نيز اِعمال خشونت جايز است.
معناى سخن ما اين نيست كه در همه جا بايد دست به خشونت زد. بنده تئوريسين خشونت نيستم، بلكه معتقدم كه رحمت و مهربانى اصل است و تنها به هنگام ضرورت و اضطرار بايد دست به خشونت زد. سخن من اين است كه وقتى دولت اسلامى وجود دارد، بايد بر طبق رأى دادگاه و مقامات ذىصلاح دولت اسلامى عمل شود؛ اما اگر كار از دست دولت اسلامى خارج شد و براى حفظ اسلام و نظام راهى جز قيام خشونتآميز مردمى نبود، خشونت واجب است.
5. مواضع غير مسؤولانه در مقابل طرح بحث خشونت
به دنبال مطالبى كه راجع به خشونت بيان كردم، مطبوعات غربگرا براى نقد عرايض من بسيج عمومى دادند و مقالات فراوانى در روزنامهها ارائه گشت. البته بنده شخصاً از همه كسانى كه در موافقت و يا مخالفت سخنان بنده سخن گفتند و يا مقاله نوشتند، تشكر مىكنم و معتقدم كه نه تنها بررسى و نقّادى اين مطالب و مباحث، در مطبوعات، زيان ندارد؛ بلكه موجب روشنگرى و آگاهى مردم مىگردد و باعث مىشود كه مردم بر عقايد خود راسختر گردند و وظايفشان را بهتر درك كنند. البته به شرطى كه مطبوعات يك سويه قضاوت نكنند و حرف طرفين را كامل و جامع منعكس سازند. ولى متأسفانه گزارشات ناقصى به عرض برخى از مسؤولان رساندهاند و قسمتهايى از سخنان بنده را گزينش كردهاند و در اختيار آنان قرار دادهاند كه موجب ناراحتى آنان و اقدام به موضعگيرى عجولانه آنان عليه ما شده است.
ما از ديگران انتظار نداريم كه سخنان ما را تأييد كنند و همچنين بيم و هراسى از مخالفت آنان نداريم. ما براى انجام وظيفه الهى و شرعى خود سخن مىگوييم، حال اگر كسى از سخنان ما خوشش آمد، كه آمد؛ و اگر از سخنان ما خوششان نيامد، ما به وظيفهمان عمل كردهايم و كار را به خدا واگذار مىكنيم و هراسى از تهديدها و توهينها نداريم. ولى از كسانى كه منادى «تولرانس» و تحمّل افكار ديگران و خواهان جامعه چندصدايى و پلورال هستند، انتظار