4. تأثير چالشهاى اجتماعى در رويكرد رفتارى نظام ليبرال
گاهى افرادى بطور شفاهى يا كتبى اعتراض مىكنند كه در غرب هم به مصالح معنوى و دينى توجّه مىشود، آنها نيز ايثار و فداكارى مىكنند و به مسائل اجتماعى توجّه دارند. البتّه اين مطلب صحيح است و ما اذعان داريم كه همه غربىها فردگرا نيستند و منظور از رواج تفكّر ليبرالى اين نيست كه همه مردم غرب تحت تأثير آن تفكّرند. بلكه منظور ما اين است كه تفكّر ليبرالى تفكّر غالب بر جوامع غرب است و آنها به جهت ضرورتهاى اجتماعى كه برايشان پيش مىآيد، گاهى مجبور مىشوند كه بر خلاف مقتضاى فلسفه خود عمل كنند؛ يعنى، حتّى همه كسانى كه گرايش ليبرالى دارند و فردگرا هستند نيز به جهت ضرورتهايى مجبورند ملاحظات اجتماعى داشته باشند و براى اينكه شورش نشود و اكثريّت مردم قيام نكنند، محرومين را رعايت مىكنند. عملا در بسيارى از كشورهايى كه سوسياليستها و سوسيال دموكراتها حكومت مىكنند، بخش زيادى از مالياتهايى را كه از مردم مىگيرند صرف خدمات اجتماعى مىكنند و با اينكه فلسفه مادّى آنها چنين اقتضايى را ندارد ولى براى اينكه اعتراض مردم بلند نشود و امنيّت حفظ بشود و مردم شورش نكنند و به جان هم نيفتند، مجبورند اين تسهيلات را فراهم كنند.
بحث بر سر اينكه گرايش ليبرالى چه اقتضايى دارد يك مطلب است و عمل طرفداران آن مطلب ديگرى است. اتّفاقاً اين اشكال بر آنها وارد شده است كه براساس تفكّر ليبرالى و فردگرايانه، شما نمىبايست اين مسائل را رعايت كنيد، پس چرا به تأمين بيمههاى اجتماعى و تأمين امكاناتى كه به نفع محرومين است مىپردازيد؟ پاسخ اين سؤال اين است كه اين تمهيدات براى اين است كه سرمايه سرمايهداران به خطر نيفتد و شورشهاى كمونيستى و انقلابهاى ماركسيستى تحقّق پيدا نكند. اساساً قبل از اينكه انديشههاى ماركس، در كشورهاى ماركسيستى، تحقّق پيدا كند، آن انديشهها در كشورهاى غربى رواج يافت و اثر گذاشت. ماركس، دانشمند آلمانى، كه در انگلستان زندگى مىكرد، ابتدا افكار و كتابهايش را در انگلستان منتشر كرد و سياستمداران انگليسى، با مطالعه آثار او، به خطرهايى كه ماركس مطرح كرده بود توجّه يافتند و پيشاپيش از آنها جلوگيرى كردند.
نظریه سیاسی اسلام ج2
جلسه بيست و چهارم: رهيافتهاى كلان در حوزه حكومت و اجرا (1)