صفحه ٣٤

بخش دوّم مباحث ما بر محور حكومت به معناى خاصّ آن دور مى‌زند. بواقع، در بخش اوّل حكومت به معناى عام كه شامل قوّه مقنّنه نيز مى‌شود مورد بررسى بود، و از اين رو از قانون و قانونگذارى سخن به ميان آمد. اما اكنون سخن ما متوجّه جنبه اجرايى حكومت و دولت به معناى خاص؛ يعنى، قوّه مجريه است.

2. حكومت، نياز دائمى و هميشگى جوامع بشرى
گذشته از بافت و ساختار دولت و گونه‌هاى مختلف آن كه در محلّ خود مورد بررسى قرار مى‌گيرند، چنانكه در جلسه قبل اشاره داشتيم، همه نظريه‌پردازان سياسى بر احتياج جامعه به دولت اتفاق نظر دارند و آن را ضرورى مى‌شمرند. تنها آنارشيست‌ها اعتقادى به ضرورت حكومت براى جامعه ندارند. اين گروه كه در بين فلاسفه قديم يونان طرفدارانى داشتند معتقد بودند كه اگر مردم قوانين را بشناسند و با تعهّد اخلاقى به آن عمل كنند، نيازى به حكومت نخواهد بود. بى‌شك اين تئورى هيچ وقت و در هيچ جا پياده نشد و در مقابل آن، براى همه جوامع عملا ضرورت حكومت احساس مى‌شد و كماكان احساس مى‌شود.
   براى اين كه نظريه ضرورت حكومت از لحاظ نظرى براى مردم ما آشكارتر گردد و آنها از دام پاره‌اى از مغالطه‌ها برهند، متذكّر مى‌شويم كه نظريه فوق كه تقريباً اتفاقى است بر شناخت واقعيّات جامعه انسانى مبتنى مى‌گردد. توضيح اين كه: يك وقت كسى چشم از طبيعت، روحيات، تحوّلات جامعه و واقعيت‌ها مى‌پوشد و در فضاى تنگ و بسته ذهن خود به تجزيه و تحليل مى‌پردازد و انسانها را چونان فرشتگانى مى‌بيند كه به دنبال خير و خوبى‌ها و فضايل‌اند و از سرشتى پاك برخوردارند. در نظر او اگر نظام تعليم و تربيت صحيح گسترش يابد و به گونه‌اى مردم از تربيت اخلاقى برخوردار گردند كه با انگيزه اخلاقى خود متعهّد به قانون و عمل بر طبق آن گردند و از آن تخلّف نكنند، و همچنين اگر قوانين صحيح و مصالح جامعه و فرد و نيز مضارّ و مفاسد روى‌گردانى از قانون، براى مردم تبيين شود و انتخاب را به عهده خودشان واگذاريم، ديگر كسى رو به فساد نمى‌رود و همه بر اساس قوانين عمل مى‌كنند. درست به مانند كسى كه مى‌داند غذايى مسموم است و از تناول آن خوددارى مى‌كند، مردم نيز