است كه انسانها آزادانه و آگاهانه و با معرفت مسير حق و آيات الهى را بپذيرند، خداوند با معجزه راه حق را به مردم تحميل نكرده و اراده او به اين تعلق نگرفته بود كه حتّى با معجزه انتخاب آگاهانه مردم را سلب گرداند و در اراده آزاد آنها تصرف كند تا بىاختيار حق را بپذيرند و در برابر آن از خود مقاومتى نشان ندهند. از اينرو خداوند فرمود:
«لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ. إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ ايَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ.»(32)
(اى پيامبر) گويى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دستدهى، به جهت اين كه آنها ايمان نمىآورند! اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيهاى نازل مىكنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد.
6. لزوم كنارنهادن موانع هدايت مردم
بايد درنظر گرفت پس از آن كه خداوند توسط فرستادگانش مردم را به حق هدايت كرد و راه حق را از راه باطل باز شناساند، تا آنان با شناخت و معرفت صحيح و البته با انتخاب آزادانه خود راه هدايت را برگزينند؛ گروهى مستكبر و منفعتطلب كه با سوء استفاده از جهل و نادانى مردم سرمايههاى انبوهى فراهم ساختهاند و دعوت انبياء و هدايت مردم را مانعى بزرگ در برابر اهداف و منافع شيطانى خود مىبينند، به مبارزه با پيامبر خدا بر مىخيزند و نمىگذارند كه او با مردم سخن گويد و آيات حق را بر آنان بخواند تا هدايت شوند. آنان با اِعمال شكنجه و آزار و اذيّتهاى فراوان و ايجاد مشكلات طاقتفرسا مانع هدايت مردم مىگردند. خداوند، در قرآن كريم، از اين گروه كه مانع هدايت انسانها مىگردند به «ائمة الكفر» و سردمداران فساد و تباهى نام مىبرد و فرمان مىدهد كه پيامبر و يارانش با آنان مبارزه كنند و آنها را از سر راه خود بردارند؛ چون وجود آنها و استمرار فعاليت و حركت شيطانى و باطل آنها موجب نقض غرض الهى است. چرا كه خداوند مىخواهد همه انسانها هدايت شوند و راه حق و باطل را بشناسند، اما آنان مانع مىشوند.