جلسه سى و نهم: كاوشى در نظريه نسبىانگارى ارزشها و گزارههاى دينى
1. مطلق يا نسبىانگاشتن دين
در دو سال اخير، در راستاى تبيين نظريه سياسى اسلام، مباحثى را ارائه داديم. محور مباحث سال گذشته را قانون و قانونگذارى از ديدگاه اسلام تشكيل مىداد و مباحث امسال درباره حكومت، كشوردارى و وظايف قوه مجريه است. در طليعه سلسله مباحث خود گفتيم: برخى از مطالب بايد با تكيه بر دليل عقلى ثابت شود و بسيارى از مطالب بايد مستند به آيات و روايات و ادله نقلى باشد. از اين رو، متد بحث ما يك متد تلفيقى است. يعنى ما نه به دلايل عقلى اكتفا مىكنيم و نه به دلايل نقلى و تعبدى؛ و بسته به نوع مسائل، هر روش و شيوهاى كه براى تبيين مباحث براى اكثر شنوندگان مناسبتر و بهتر است و زمينه فهم و درك آنها را بهتر فراهم مىكند از متد عقلى و يا نقلى بهرهگيرى مىكنيم.
چه ما از راه اقامه دلايل عقلى به اثبات مطالب خود بپردازيم و چه بر اساس ادله نقلى بحث كنيم، سؤالى پيش روى ما قرار مىگيرد كه آيا مطالبى كه در سلسله مباحث خود به اثبات آنها اهتمام ورزيدهايم، براى همه داراى اعتبار و حجيّت است؟ يعنى داراى اعتبار مطلق است، يا اين كه آن مطالب از اعتبار و ارزش نسبى برخوردار است و صرفاً بيانگر و نشاندهنده ديدگاه گوينده مىباشد و ممكن است كه در اين زمينه ديگران ديدگاههاى ديگرى داشته باشند كه مطابق با آنها نباشد؟ به ديگر سخن آيا هركس كه مسلمان است و بخصوص كسانى كه شيعه و تابع مكتب اهل بيت هستند، بايد با توجه به ادلهاى كه وجود دارد، مطالبى را كه عرض كرديم بپذيرند و آنها را به صورت مطلق تلقّى كنند يا نه، مىتوانند آنها را نپذيرند؛ چون آنها صرفاً بيانگر ديدگاه خاصّى است و در مقابل آن، ديدگاههاى ديگرى نيز وجود دارد كه مىتواند اعتبار مساوى يا برتر داشته باشد؟