حزب كارگر و گرايشهاى سوسياليستى كه در انگليس به وجود آمد و بر نامههايى كه در آنجا به نفع محرومان اجرا شد، همه با هدف جلوگيرى از گرايش ماركسيستى بود؛ چون پيشبينى شده بود كه پيشرفت سرمايهدارى، اكثريّت مردم را به شورش وا خواهد داشت. براى اينكه يك نهضت ماركسيستى در انگلستان پيش نيايد، به فقرا رسيدگى كردند و آنها را آرام ساختند. گرچه اين رويّه مقتضاى مكتب كاپيتاليستى آنها نبود، ولى در جهت حفظ منافع سرمايهداران بود. به هرحال، اقتضاى گرايش ليبرال اين است كه دولت هيچ مسؤوليتى نسبت به امور معنوى نداشته باشد.
ممكن است به ما اعتراض كنند كه اصلا در كشورهاى غربى دولت براى كليسا از مردم ماليات مىگيرد، پس چگونه آنان را متّهم به بىاعتمادى به دين و معنويات مىكنيد؟
جواب اين است كه اين هم مقتضاى تفكّر ليبراليسم نيست، بلكه براى اين است كه دل دينداران را به دست آورند و از قدرت كليسا استفاده كنند. بحث ما در اين است كه
اقتضاى فلسفه و طرز فكر آنها چيست؟ چنانكه گفتيم، آنها بر اساس تفكّر خويش هيچ مسؤوليتى براى ترويج و تأمين مصالح دينى ندارند، و اگر هم به پارهاى از فعاليتهاى مذهبى مىپردازند، به جهت حفظ مصالح خودشان است. براى اينكه در انتخابات پيروز شوند، سعى مىكنند كه دل دينداران را به دست آورند تا به آنها رأى دهند. گاهى، در امريكا، به هنگام انتخابات رياست جمهورى ديده مىشود كه كانديداهاى رياست جمهورى به كليسا مىروند، تا بدين وسيله مردم را به خود جلب كنند. اين بدان معنا نيست كه آنها در امور حكومت طرفدار دين هستند.
5. دليل همگرايى افراد با نظام ليبرالى
از ديدگاه اسلامى، حفظ مصالح معنوى كه در سايه دين تحقّق پيدا مىكند از اهداف اصلى و اوّليه مىباشد. اين مهمترين نقطه اختلاف بين دين اسلام و ساير مكاتب فلسفى رايج در دنياست، و ما نمىتوانيم در روش و وظايف حكومت تابع غرب باشيم؛ زيرا اختلافى بنيادى و