آنها از ظاهرشان پديدار شود. نه با دين مخالفت دارند و نه در آن با يكديگر اختلاف دارند. پس دين در بين آنها گواهى است راستگو و خاموشى است گويا.»
ملاحظه مىشود كه حضرت پس از هشدارهايى كه مىدهند، در پايان از مردم مىخواهند كه تنها دين را از مسير اهل بيت بشناسند، چون تنها برداشت و تفسير آنها از قرآن و دين، صحيح و حق است و ساير برداشتها باطل و بيگانه با دين و قرآن و رهزن پويندگان راه خدا و جويندگان حق و حقيقت است و فرجامى جز گمراهى و سيهروزى نخواهد داشت. بنابراين، از ديدگاه حضرت پذيرفته نيست كه هر كسى از پيش خود برداشت و قرائتى از دين داشته باشد و در عين حال همه اين قرائتها صحيح و درست باشد، چون مطابق با سليقه افراد است. مگر در دين نيز مىشود اعمال سليقه كرد؟ بايد تفسير صحيح دين را از اهل بيت بخواهيم، نه اين كه با اِعمال سليقه باعث انحراف در دين و گمراهى خود و مردم شويم.
13. لزوم طرد سلايق شخصى از ساحت دين
برخى به ما مىگويند سليقه خود را بر ديگران تحميل نكنيد، اصلا مگر دين هم امرى سليقهاى است و حد و حدود آن و تفسير آن با سليقه افراد مشخص مىشود؟ سليقه مربوط به شيوهها و روشهايى است كه انسانها در زندگى عادى خود دارند؛ مثل سليقهاى كه افراد در انتخاب جنس و رنگ لباس دارند، در اينجا كسى نبايد سليقه خود را بر ديگران تحميل كند. اما اعتقادات سليقه بردار نيست كه كسى بگويد سليقه من اين است كه خدا يكى است و آن يكى، العياذ بالله، بگويد سليقه من اين است كه چندين خدا داريم همچنين شريعت و احكام الهى تابع سليقهها و خواستهاى مردم نيست تا ما بگوييم بايد اين سليقهها را تحمّل كرد و كسى نبايد سليقه ديگران را رد كند و در پى تحميل خواست و سليقه خود باشد. پس مباحث اعتقادى، ضروريات اسلام، احكام اسلام، باورها و ارزشهاى الهى سليقهبردار نيستند و در مورد آنها همه سليقهها را بايد كنار گذاشت.
حاصل اين كه شعار مطلقنكردن رأى و نظر فقط در ارتباط با مسائل فرعى و ظنّى دين صحيح است. در آنجا نيز نظر كسانى پذيرفته است كه با پشتوانه و اندوخته فراوان علمى و