صفحه ٥٨

برق جهت روشن ساختن فضاى شهر و محل زندگى مردم، خود مردم نمى‌توانند آن نياز را تأمين كنند، يا آن نياز به صورت ناقص توسّط مردم تأمين مى‌شود و ضرورت دارد كه دولت خود امكانات لازم براى برآورده ساختن اين نياز را فراهم كند.

 6. عوامل كاهش‌دهنده مشاركت‌هاى مردمى
بطور كلّى مى‌توان به دو عامل كاهش‌دهنده مشاركت مردم در رفع نيازمندى‌هاى عمومى اشاره داشت: عامل اوّل گسترش روزافزون نيازها و پيچيدگى و تخصّصى شدن فرايند تأمين نيازهاست كه اين امر عملا مردم را از تأمين آن نيازهاى اجتماعى محروم مى‌سازد و در نتيجه وظيفه دولت در جبران خلأهاى موجود سنگين مى‌شود. عامل دوّم ضعيف‌شدن ارزشهاى اخلاقى و دينى و رواج فرهنگ سود پرستانه غربى در بين آنهاست كه موجب مى‌شود مردم از زير بار فعاليت‌هاى اجتماعى خداپسندانه و رفع نيازهاى ديگران شانه خالى كنند. فرهنگ غربى مبتنى بر سودپرستى و فردگرايى و مسؤوليت‌گريزى است كه پس از رنسانس در غرب گسترش يافت و رفته رفته موج آن به كشورهاى اسلامى نيز نفوذ كرد و انگيزه‌هاى معنوى و اخلاقى مسلمانان را نيز سست كرد. انسان را از انديشيدن به ديگران و دستگيرى از نيازمندان باز داشت و حسّ بى‌تفاوت‌بودن در برابر همنوع را در انسان زنده كرد. اين فرهنگ فرد را وا مى‌دارد كه از پذيرش مسؤوليت‌هاى اجتماعى شانه خالى كند و تنها به منافع و لذّت‌هاى خويش بپردازد. اين فرهنگ در تقابل كامل با فرهنگ اسلامى است كه قرنها در بين مردم ما رواج داشته است و آنها را وامى‌داشت كه به منافع جامعه و خدمت به خلق نيز بينديشند.
   بى‌توجهى به سنّت‌ها و ارزشهاى اسلامى و نفوذ فرهنگ غربى، در سالهاى اخير، باعث شده كه از اقبال به سنّت حسنه وقف كاسته شود و ميزان ساختمانها و زمينهايى كه وقف مى‌شود، نسبت به سابق، خيلى كم شده است. همين طور از ساير كارهاى عام المنفعه و داوطلبانه كاسته شده است و روح مدنيّتى كه در جامعه اسلامى وجود داشت ضعيف گشته و در نتيجه، تكليف دولت مضاعف و بار او سنگين‌تر شده است. اگر به بركت انقلاب اسلامى دوباره ارزشهاى انسانى و اسلامى در جامعه زنده شود و مردم به مسؤوليت‌هاى اخلاقى و دينى