صفحه ١١٢

5. كاوشى در ساختار حكومت اسلامى
وقتى از ساختار و ماهيّت حكومت اسلامى سخن گفته مى‌شود، برخى به سراغ كتابهايى كه در فلسفه سياست نوشته شده مى‌روند و در آنجا انواع و اقسام حكومت‌ها را كه از ديرباز در جوامع بشرى استقرار داشته‌اند برمى‌شمارند؛ مثل حكومت اليگارشى، اريستوكراسى، سلطنتى و دموكراسى، و امروزه دموكراسى به جمهورى و سلطنت مشروطه تقسيم مى‌پذيرد و جمهورى يا پارلمانى است و يا رياستى. آنگاه مى‌پرسند حكومت اسلامى يكى از گونه‌هاى ذكر شده حكومت است و يا در قبال آنها، شكل خاصّ به خود را دارد؟ اگر حكومت اسلامى جمهورى است، اين كه همان دموكراسى و حكومت مردم بر مردم است و بنابراين اسلام ويژگى و امتيازى براى حكومت در نظر نگرفته است. اگر گفته شود شكل حكومت اسلامى سلطنتى است، پس چرا حكومت ايران اسلامى «جمهورى اسلامى» ناميده شده است؟ به هر صورت، آيا اسلام هيچ نظرى راجع به شكل حكومت ندارد و آن را به عهده مردم نهاده كه خود هر نوع و هر شيوه‌اى كه خواستند براى حكومت انتخاب كنند؛ و يا اسلام نوع خاصّى از حكومت را ابداع و ابتكار كرده است؟
   درباره چيستى ساختار حكومت از نظر اسلام، از سوى صاحبان نگرش‌هاى فكرى گوناگون بحثهاى جدّى زيادى صورت پذيرفته است بسيارى در پاسخ به سؤال از ساختار حكومت در اسلام، گفته‌اند اسلام شكل خاصّى را براى حكومت پيشنهاد نمى‌كند. اين پاسخ گرچه تا حدّى صحيح است، اما خالى از ابهام نيست و براى توضيح آن لازم مى‌دانم به دو نكته‌اى كه نبايد از نظر دور داشت اشاره كنم:
الف) گستردگى و نسخ‌ناپذيرى قوانين اسلامى
نكته اول عبارت است از اين كه: اسلام و قوانين اسلامى اختصاص به زمان و مكان خاصّى ندارد و براى همه زمانها و همه جوامع نازل شده است. احكام ثابت و تغييرناپذير اسلامى به گونه‌اى وضع شده است كه در همه اعصار و همه جوامع قابل اجراست. از ديگر روى، حكومت ممكن است در يك محدوده كوچك و در يك جامعه كم‌شمار و يك جزيره‌اى