جلسه سى و ششم: ضرورت قاطعيّت در اجراى مقرّرات اسلامى
1. مرورى بر مطالب پيشين
در جلسه قبل گفتيم كه عقل و وجدان انسان يك سرى بايدها و نبايدهاى رفتارى را به انسان عرضه مىكند و دستورات و فرمانهايى را صادر مىكند و در نتيجه محدوديّتهايى براى انسان ايجاد مىگردد؛ اما چون آن محدوديّتها از ناحيه نيروى درونى و نهاد خود انسان به وجود آمده، موجب سلب آزادى انسان نمىگردد و كسى ادعا نكرده است كه حكم و توصيههاى وجدان، آزادىهاى انسان را سلب مىكند. شبيه اين توصيه و دستورات درونى ناشى از وجدان و عقل انسان، براى معتقدان به دين و خداوند اوامر و دستوراتى است كه از ناحيه منابع خارجى و بيرونى؛ يعنى، خدا و پيامبر صادر شدهاند. همچنان كه وجدان و عقل از ما مىخواهد كه فلان كار را انجام دهيم، خداوند نيز تكاليفى را براى ما لازم دانسته است. تكاليفى كه بر اساس مصالح واقعى، كه خداوند به جهت برخوردارى از علم بىنهايت به آنها آگاه است، صادر گرديده است و فهم و درك آنها در افق درك عقل ناقص ما نيست. گويا در اينجا بجز عقل متّصل درونى و وجدان، خداوند به مثابه عقل منفصل بىنهايت كامل انسان مصالح، منافع و مفاسدى را تشخيص مىدهد و بر اساس آنها از ما مىخواهد كه كارى را انجام دهيم، چون به نفع و در راستاى مصلحت ماست، و كارى را انجام ندهيم؛ چون به ضرر ماست.
اين بخش از محدوديّتهايى كه براى آزادى انسان از ناحيه رابطه فردى و شخصى انسان با خدا و دين پديد مىآيد، مربوط به مباحث فلسفه سياست و فلسفه حقوق نيست و از نظر سياسى مشكلى را پيش نمىآورد. چون همه معتقدان به خدا، بر اساس اعتقاد خود، مىپذيرند