اشاره قرار داد، برداشتهاى متفاوتى است كه از اشعار عرفانى و عاشقانه و بخصوص از غزليات حافظ وجود دارد. يكى از كتابهايى كه در اغلب منازل ايرانيان يافت مىشود، ديوان حافظ است و بر اساس يك سنّت ديرين افراد با آن كتاب فال مىگيرند. وقتى كسى مسافرى دارد و دلش براى او تنگ شده است و مىخواهد از او با خبر شود، ديوان حافظ را بر مىدارد و با آن فال مىگيرد، و از غزلى كه در برابرش هويدا مىگردد، چنين برداشت مىكند كه مسافرش سالم است و بزودى بر مىگردد. كس ديگرى كه مريض دارد و با ديوان حافظ فال مىگيرد، از همان شعر و غزل چنين برداشت مىكند كه مريضش شفا مىيابد؛ ممكن است شخص ديگرى با ذهنيت خود تفسير و فال ناخوشايندى داشته باشد. با اين كه اشعار و غزليات عاشقانه و عارفانه حافظ اصلا به هدف پرده برداشتن و بيان حاجتهاى اين چنينى افراد تدوين نشده است و اصلا مفهوم غزل حافظ اين نيست كه فلان مريض شفا مىيابد، يا فلان مسافر از سفر بر مىگردد و حاجت فلان كس روا مىشود و يا روا نمىشود. او در فضاى عرفانى و شاعرانه خود شعرى سروده است و هر كسى بر اساس ذهنيّت خود برداشتى از آن دارد كه فرسنگها با برداشت ديگران و هدف شاعر فاصله دارد؛ به قول مولانا:
هر كسى از ظنّ خود شد يار من از درون من نجست اسرار من
مىگويند قرآن نيز چنين ساختارى دارد و مانند غزليات حافظ قابل تفسيرها و برداشتهاى متفاوت و حتّى متضّاد است و هر كسى با كاوش در ذهنيّتهاى خود و با پيشداورىهايى كه دارد مىتواند برداشت و تفسيرى از آيات آن داشته باشد و هيچ كس حق ندارد برداشت و قرائت خود را مطلق كند. از اين جاست كه مىتوان ادعا كرد، و حداقل احتمال داد، كه ريشه و مبناى اين شعار كه كسى نبايد رأى و نظر و برداشت خود از دين را مطلق كند، اين تئورى و نظريه در باب زبان دين است كه بر اساس آن، چون زبان دين زبان افسانهاى و اسطورهاى و از سنخ زبانهاى رمزى و غير واقعنماست، هر كس حق دارد كه با ذهنيّتهاى خود تفسير و قرائتى از گزارههاى دينى داشته باشد و كسى حق ندارد كه تنها تفسير و قرائت خود را صحيح و درست قلمداد كند و ساير قرائتها را رد كند ! راستى اگر نشر و ترويج اين نگرش الحادى گسترش يافت و واقعاً تلقّى افراد اين شد كه قرآن شبيه ديوان