را بلند و گرامي داشت و مرا نيز به واسطة دوستي تو عزت بخشيد، درخواست مي كنم كه روزي ام گرداند همراه با امام منصور از اهل بيت محمداَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للَّهِِ عَلى عَظيمِ رَزِيَّتى؛ «خدايا تو را ستايش مي كنم؛ ستايش شكرگزاران تو بر غم و اندوهي كه به من در مصيبت بزرگ آل محمد رسيد. حمدْ خدا را، بر عزاداري و اندوه و غم بزرگ من».(71)
ما به تجربه دريافته ايم كه همواره آه و ناله ناشي از درد، رنج و مصيبت نيست و گاهي حاكي از لذت و سرور است؛ چنان كه وقتي عاشقي كه مدتي در فراق معشوق به سر برده، به وصال و ديدار معشوق نائل مي شود، او را در آغوش مي گيرد و از لذت وصال سخت مي گريد. گرچه مصاديق حالتي چون گريه در ظاهر متشابه هستند، اما مي توانند از عوامل متفاوتي ناشي شده باشند. پس نبايد با يكديگر خلط شوند و بايد تفاوت آنها را درك كرد. گاهي انسان براثر غم و غصه و نگراني گريه مي كند و بدين وسيله، خود را تسكين مي بخشد و سبك مي شود. پس در اين صورت گريستن از تشديد غم و اندوه و عوارض و آثار زيان بار آن جلوگيري مي كند. تشديد غم و اندوه و استمرار آن در انسان، بيماري افسردگي را در پي دارد كه خود زمينة ابتلا به ناراحتي هاي روحي و حتي جسمي را فراهم مي آورد. اما گاهي گريه، ناشي از غم و غصه و رنج نيست و سبب آن، شادماني و سرور است، كه بدان گرية شوق و به تعبير دقيق تر گرية وجد و سرور مي گوييم (شوق نسبت به چيزي رخ مي دهد كه هنوز حاصل نشده و انسان انتظار رسيدن به آن را دارد؛ اما كسي كه به محبوبش مي رسد، به جهت وصالي كه برايش حاصل شده و ازروي سرور و خوش حالي گريه مي كند. پس