صفحه ١٠٨

را بلند و گرامي داشت و مرا نيز به واسطة دوستي تو عزت بخشيد، درخواست مي كنم كه روزي ام گرداند همراه با امام منصور از اهل بيت محمداَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرينَ لَكَ عَلى‏ مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ عَلى‏ عَظيمِ رَزِيَّتى‏؛ «خدايا تو را ستايش مي كنم؛ ستايش شكرگزاران تو بر غم و اندوهي كه به من در مصيبت بزرگ آل محمد رسيد. حمدْ خدا را، بر عزاداري و اندوه و غم بزرگ من».(71)
ما به تجربه دريافته ايم كه همواره آه و ناله ناشي از درد، رنج و مصيبت نيست و گاهي حاكي از لذت و سرور است؛ چنان كه وقتي عاشقي كه مدتي در فراق معشوق به سر برده، به وصال و ديدار معشوق نائل مي شود، او را در آغوش مي گيرد و از لذت وصال سخت مي گريد. گرچه مصاديق حالتي چون گريه در ظاهر متشابه هستند، اما مي توانند از عوامل متفاوتي ناشي شده باشند. پس نبايد با يكديگر خلط شوند و بايد تفاوت آنها را درك كرد. گاهي انسان براثر غم و غصه و نگراني گريه مي كند و بدين وسيله، خود را تسكين مي بخشد و سبك مي شود. پس در اين صورت گريستن از تشديد غم و اندوه و عوارض و آثار زيان بار آن جلوگيري مي كند. تشديد غم و اندوه و استمرار آن در انسان، بيماري افسردگي را در پي دارد كه خود زمينة ابتلا به ناراحتي هاي روحي و حتي جسمي را فراهم مي آورد. اما گاهي گريه، ناشي از غم و غصه و رنج نيست و سبب آن، شادماني و سرور است، كه بدان گرية شوق و به تعبير دقيق تر گرية وجد و سرور مي گوييم (شوق نسبت به چيزي رخ مي دهد كه هنوز حاصل نشده و انسان انتظار رسيدن به آن را دارد؛ اما كسي كه به محبوبش مي رسد، به جهت وصالي كه برايش حاصل شده و ازروي سرور و خوش حالي گريه مي كند. پس