صفحه ٣٥٩

مصداق مکر و فريب دنيا چيست و با توجه به اينکه زمينة عبادت و بندگي خدا در همين دنيا براي ما فراهم مي شود و ما با استفاده از خوردني هايي که از دنيا فراهم مي آيد، توان کافي براي عبادت و انجام وظايف خويش را فراهم مي آوريم، چرا دنيا موجودي فريبنده، مکّار و هلاک کننده معرفي شده است؟
براي پي بردن به پاسخ اين پرسش، بايد به ويژگي هاي عامل فريب خويش و موقعيتي که انسان در آن فريب مي خورد نظري بيفکنيم. بي ترديد آنچه انسان به وسيلة آن فريب مي خورد، نمي تواند خالي از هر جاذبه، بدمنظر و نفرت انگيز باشد؛ بلکه بايد براي انسان خوشايند و داراي جاذبه باشد. براي نمونه، وقتي کودکي را مي خواهند فريب دهند و کالاي باارزشي را از او بگيرند، شکلات و شيريني اي را که بسيار کم ارزش تر از آن کالاي قيمتي، اما براي کودک داراي جاذبه است، در اختيار او مي نهند. آن کودک چون واقف به ارزش واقعي کالايي که در اختيار دارد نيست و آن شکلات و شيريني را بر آن ترجيح مي دهد، حاضر مي شود که درمقابل شکلات، آن کالا را در اختيار ديگران بگذارد. وقتي بخواهند کسي را بفريبند و سرماية گران و باارزشي را از چنگش درآورند، و يا او را از مقصدي که در پيش دارد بازدارند، کالايي بي ارزش را براي او مي آرايند و او را فريفتة ظاهر زيبا و فريبندة آن کالاي بي ارزش مي كنند.
فرض كنيد ما باورمان باشد که مي توانيم با عمل و سخن خود، سرمايه اي ابدي را براي خود فراهم آوريم که از همة دنيا باارزش تر است. حال آيا اگر کسي و عاملي موجب شود که به  وسيلة عمل و گفتار خود، به جاي رسيدن به آن سرماية ابدي اخروي، به لذت ناچيز و محدود دنيوي برسيم، آيا فريب نخورده ايم؟ بي ترديد آنچه ما به دست آورده ايم خالي از لذت و جاذبه نيست و نظير شکلاتي که کودکي بدان فريب مي خورد، سطحي از لذت و سود را دارد. اگر اين دستاورد هيچ لذت و سودي نمي داشت، انسان فريفتة آن نمي شد. بااين حال، لذت مزبور دربرابر سرماية ابدي و لذت نامحدودي که ما