صفحه ٣٤٥

وَالأوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِِلاّ مَتَاعُ الْغُرُورِ؛(228) بدانيد که زندگاني دنيا بازي و سرگرمي و آرايش، و فخرفروشي شما به يکديگر، و فزون جويي در اموال و فرزندان است. [مَثَل زندگاني دنيا در بهجت و فريبندگي اش و سپس در زوال و از دست رفتنش] مَثَلِ باراني است که کشاورزان را رستني آن [باران] خوش آيد و به شگفتي اندازد؛ سپس پژمرده شود و آن را زرد بيني؛ آن گاه خشک و شکسته و خرد گردد؛ و در آن جهان [کافران را] عذابي سخت و [مؤمنان را] آمرزشي ازجانب خدا و خشنودي اوست؛ و زندگي اين جهان جز کالاي فريبنده نيست.

زندگي دنيا عرضي است زايل و سرابي است باطل كه از يكي از خصال پنج گانة زير خالي نيست: 
يا لعب و بازي است؛ و يا لهو و سرگرم کننده؛ يا زينت است (که حقيقتش جبران نواقص دروني خود با تجمل و مشاطه گري است)؛ و يا تفاخر است؛ و يا تکاثر؛ و همة اينها همان موهوماتي است که نفس آدمي بدان و يا به بعضي از آنها دل مي بندد. اموري خيالي و زايل است که براي انسان باقي نمي ماند و هيچ يک از آنها براي انسان، کمالي نفساني و خيري حقيقي جلب نمي کند. 
از شيخ  بهايي(رحمه الله) نقل شده که گفته است اين پنج خصلتي که در آية شريفه ذکر شده، ازنظر سنين عمر آدمي و مراحل حياتش مترتب بر يکديگرند؛ چون تا کودک است حريص در لعب و بازي است و همين که