صفحه ٢٤٥

نكتة ديگر آنكه، انگيزة افراد در اظهار دوستي ها و محبت ها متفاوت است. گاه انسان  سراغ دوستش مي رود تا از او پولي قرض كند و يا كمكي بخواهد؛ اما گاه دلش براي دوستش تنگ شده و براي رفع دل تنگي  سراغ او مي رود و خواستة  ديگري از او ندارد. اين اظهار محبت گرچه خالصانه تر از اظهار محبتي است كه با انگيزه درخواست مادي انجام مي پذيرد، به  هر جهت برطرف كنندة نياز روحي انسان است و به يک معنا به انگيزة منفعت جويي انجام مي پذيرد. عالي ترين و خالصانه ترين محبت آن است كه بدون انگيزة نفساني باشد و انسان در اظهار محبت نسبت به محبوب خويش، در پي نفع و خواستة خود نباشد؛ بلكه خود را فراموش كند و همة توجهش معطوف به محبوب شود؛ با كمال خضوع در پيش پاي محبوب به خاك افتد و خود را فاني در او ببيند.
وقتي انسان به خداوند و اهل بيت(عليهم السلام)و مقدساتْ معرفت داشته باشد و به لوازم اين معرفت عمل كند، بدانها محبت مي يابد و آن گاه با توجه بيشتر به محبوب و ترتيب اثر دادن به آثار اين محبت، معرفت او و به ويژه معرفت حضوري او به خداوند خالصانه تر و آگاهانه تر مي شود. همچنين با گسترش فزون تر آن معرفت و محبت ، رابطة قلبي او با خداوند و مبدأ هستي عمق بيشتري مي يابد. چنان كه گفتيم انسان علاوه بر معرفت حصولي به خداوند كه به  وسيلة مفاهيم ذهني حاصل مي شود، معرفت حضوري و به تعبير ديگر، شناخت قلبي به خداوند نيز دارد. در پرتو همين معرفت حضوري است كه دل انسان گرايش و توجه به كسي دارد كه به او روزي مي دهد، در تنگناها و سختي  ها او را ياري مي رساند و از خطرها حفظ مي كند. وقتي انسان احساس كند كه درها به روي او بسته است و هنگامي كه اميدش از اسباب و وسايل قطع شود، احساس مي كند كسي هست كه او را نجات دهد. اگر توجه انسان به اين معرفت، كه به  وسيلة مفاهيم و صور ذهني حاصل نيامده، بيشتر شود و بكوشد كه توجه قلبي بيشتري به خداي بلندمرتبه و وسايط فيض داشته باشد، معرفتش شفاف تر، بي پيرايه تر و ناب تر مي شود.