صفحه ٣٣

اوست، بايد به دليل نعمت هاي الهي و ازجمله نعمت هدايت كه خداوند بدو ارزاني داشته و نيز به سبب حقي كه خداوند بر او دارد و از هر حقي بالاتر و برتر است، محبتش به او شديدتر باشد.
اگر انسان بخواهد به خداوند محبت داشته باشد و اين محبت بر محبت به غير او غلبه يابد، بايد پيوسته به ياد خدا و نعمت هايش باشد و فكر و ذهن خود را بر ياد خداوند و توجه به او متمركز گرداند. در غير اين صورت، به مرور، محبت به غيرخدا بر محبت به خداوند غلبه مي يابد و آن چنان محبت به خدا كم رنگ و بي فروغ مي شود و هواهاي نفساني بر انسان غلبه مي يابند و گرايش به شيطان جاي گزين محبت به خدا مي شود كه انسان از ياد او لذت نمي برد؛ نماز و عبادت برايش جاذبه اي ندارد، و علاقه اي به زيارت بارگاه رسول خدامَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ...؛(11) «خدا براي هيچ مردي دو دل در درون او ننهاده است...» تا با يكي خداوند را محبوب و معبود خود قرار دهد و با ديگري معبود و محبوب ديگري را برگزيند.
روان شناسان گفته اند انسان در آنِ واحد مي تواند به چند چيز توجه كند و برخي از آنان گفته اند در آنِ واحد توجه انسان مي تواند به هشت چيز معطوف شود. طبيعي است كه با افزايش متعلق توجه انسان، از شدت و كيفيت توجه به هريك از متعلقات كاسته مي شود و در مقابل، هرچه متعلق توجه كمتر باشد، توجه انسان تشديد مي گردد و اگر همة توجه او بر يك چيز متمركز شود، داراي شدت بيشتر و اثر و نتيجة مضاعف خواهد بود. حال اگر انسان پس از معرفت نعمت هاي خدا و استمرار در توجه به آن