صفحه ٣٢

و استقرار محبت به او كافي نيست. در محبت هاي عادي نيز چنين است. وقتي انسان پي  مي برد كه كسي داراي صفت نيكويي است يا به او خوبي كرده است، او را دوست مي دارد؛ اما پس از مدتي اين محبت و دوستي فراموش مي شود. دوست داشتن، احساسي گذرا نيست، بلكه حالت عاطفي ثابتي است و با خوش  آمدن كه مقطعي و گذراست، تفاوت دارد. وقتي انسان كسي را دوست داشت، در برابرش اظهار كوچكي مي كند و اگر مدتي او را نبيند، دل تنگ مي شود. براي پيدايش چنين محبتي، افزون بر معرفت و توجه به نعمت هاي خدا، بايد آن توجه، استمرار نيز داشته باشد. اگر انسان پي درپي توجهش را به نعمت هايي كه منشأ محبت به خداوند هستند معطوف سازد، محبت او در دلش پايدار و ثابت مي ماند. اما اگر پس از توجه به نعمت هاي خداوند، از آنها غافل شد، تنها حالت گذرايي از دوستي خدا در او پديد آمده، از محبت ثابت به خداوند و آثار ماندگار آن بهره اي ندارد. پس براي حصول محبت به خداوند، بايد افزون بر دانستن نعمت هاي او، توجه مستمر به آن نعمت ها را نيز به وجود آورد و همواره به ياد خدا و نعمت هاي او بود. شايد بشود اين مطلب را از سخن خداوند در قرآن كريم نيز استفاده كرد؛ آنجا كه فرموده است: فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أوْ أشَدَّ ذِكْرًا؛(10) «و چون مناسك حج را گزارديد، خداي را ياد كنيد؛ آن گونه كه پدرانتان را ياد مي  كنيد، يا بيش از آن».
عرب هاي جاهلي پس از انجام حج، چند روزي در «منا» مي ماندند و با خواندن نثر و شعر به پدرانشان افتخار مي كردند. خداوند در برابر اين سنّت جاهلي به مسلمانان دستور مي دهد كه بعد از فراغت از حج به ذكر او مشغول شوند. از آية شريفه برمي آيد چنان كه انسان در قبال حقي كه پدر بر او دارد بدو محبت مي ورزد و همواره به ياد