صفحه ٢٣٥

نيست كه شناخت و ادراك حسي توسط چشم در همه يكسان انجام گيرد. براي نمونه چند نفر را در نظر بگيريد كه به جسمي مي نگرند. بي ترديد آنان جسم مزبور را يكسان درك نمي كنند و درك و شناخت كسي كه چشمش بيناتر و سالم تر است، كامل تر از شناخت كسي است كه چشمش كم سوست. همچنين درك و شناخت كسي كه از نزديك به چيزي مي نگرد، با درك كسي كه از دور به چيزي مي نگرد متفاوت است. براي نمونه وقتي ما سوار هواپيما شده ايم، در لحظه اي كه هواپيما تازه از زمين برخاسته، خودروهايي را كه در خيابان حركت مي كنند به وضوح مشاهده مي كنيم؛ اما وقتي هواپيما اوج گرفت آن خودروها را در قد و اندازة اسباب بازي مشاهده مي كنيم و با افزايش فاصلة هواپيما از زمين، آن خودرو ها كاملاً از نظر ما محو مي شوند. پس چنان كه درك حسي افراد يكسان نيست و مشاهده با چشم سالم، با مشاهده با چشم ناسالم و يا مشاهده از نزديك با مشاهده از دور متفاوت است، علم حضوري افراد به خداوند نيز بنا بر مراتب معرفتي و وجودي آنان متفاوت است و مراتب دارد. 
كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ؛(147)«همگي نماز و تسبيح خويش مي دانند». البته اين درك حضوري فروتر از درك حضوري انسان ها و به ويژه اولياي خداست. همچنين علم حضوري ما به خداوند نسبت به علم حضوري لَو كُشِفَ الغِطاء مَا ازْدَدْتُ يَقيناً؛(148)«اگر پرده ها كنار روند و همة حقايق آشكار شوند، چيزي بر علم و يقين من افزوده نمي شود». اگر كسي بگويد كه فاصلة ما با مقام پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و امير مؤمنان(عليه السلام) هزاران سال نوري است، سخني به گزاف نگفته است.