درنهايت خليفة وقت ابوذر را به ربذه ـ سرزميني که ابوذر از آن نفرت داشت؛ چراکه پيش از اسلام آوردن در آنجا بود(85) تبعید کرد. در هنگام تبعيد ابوذر نيز، اميرالمؤمنين به همراه فرزندان خود امام حسن و امام حسین(عليهم السلام) براي مشایعت او آمدند. اين در حالي بود که خلیفة وقت، ابوذر را بهمنزلة شخصي خاطي از مدينه بيرون ميکرد. اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) به او فرمود:
اي اباذر! بهراستي تو تنها براي خداوند سبحان خشم گرفتي. پس به همان کسي اميد داشته باش که براي او خشم گرفتهاي. اين مردم از تو براي دنياي خويش هراسيدند؛ اما تو از کارهاي ايشان بر دين خود هراسناک شدي و ازاينرو آنها تو را از پيرامون خويش راندند و به بلايت گرفتار آوردند. به خدا سوگند اگر همة آسمانها و زمين به روي بندهاش بسته باشد و آن بنده تقواي خدا را پيشه کند، خداوند براي او گشايشي مقرر فرمايد. پس مباد چيزي جز حق و راستي تو را به انس و همدمي گيرد و جز باطل و نادرستي به هراست افکند.(86)
بنابراین گاهی ممکن است شخصیتي بزرگ به سبب شرایطي خاص وظیفه نداشته باشد سخني را مطرح کند؛ اما سکوت او به معناي جواز سکوت ديگران نيست و آنها باید وظیفة خويش را انجام دهند و امربهمعروف و نهیازمنکر کنند. ما باید اين حقيقت را درک کنيم که چرا اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) مانند حضرت زهرا(عليها السلام) اقدام نکرد. آري، اگر
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
پیشگفتار