برخی از علمای ادبیات واژة «کان» را در این آیه به معنای «صار» دانستهاند.(423) لذا معنای آیه این خواهد بود: «و ابلیس از کافران شد». اما نیازی به این تأویل نیست و معنای اصلی «کان»، یعنی «بود»، نهتنها اشکالی ندارد، بلکه بسیار مناسب است. پس معنای آیه این خواهد بود: «ابلیس از کافران بود»؛ بدینمعنا که وي قلباً چنین احکامی را قبول نداشت و در دل خویش این حقیقت را نپذیرفته بود که هرچه خداوند امر کند باید پذیرفت. ازاینرو، هنگامي که به سجده مأمور شد، با اظهار تکبر و بزرگبینی گفت: «من سجده نميکنم»! مشکل او فقط عمل نکردن به دستوری از دستورات الهی نبود، بلکه اين سخن او حاکي از کفرش بود. گاه در اشعار و موعظهها گفته میشود: «ابليس به خاطر ترک يک سجده به اين روز افتاد»! اما واقعيت اين است که مشکل او فقط ترک يک سجده نبود. کم نیستند کسانی که سالها نماز را ترک کرده، سر به سجده نمیگذارند، اما توفیق توبه پیدا کرده، برمیگردند. مشکل ابلیس استکبار و خودبزرگبینیِ احمقانهای بود که شدت آن را بهخوبی میتوان از کلام او فهمید: لم أَكُن لأَسْجُد؛(424) «من آن نیستم که سجده کنم».
تعبیر او بسیار تعبیر مغرورانهای است. این روحیة کافریِ او بود که سبب خروج او از درگاه خداوند و لعن ابدیاش شد، نه ترک یک سجده. درحقیقت، ابليس به خاطر ترک ايمان ملعون ابدي شد.
مراتبي از اين روحيه، ممکن است در ما نیز وجود داشته باشد. از نشانههای این صفت زشت اين است که انسان متکبر توانایی تحمل کمترین بياحترامي را نداشته، گاه تکلیفی واجب را به خاطر اندکی ناراحتي ترک ميکند. البته برخيها اندوختة
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
بخش سوم/ فصل دوم: فهرستي از اسرار معارف کلي قرآن