چند سال پيش، در کشور ما بودجهاي در دولت براي تأسيس احزاب تصویب شد. جالب اینجاست که در دنيا فقط این احزاب هستند که هزینه ميکنند تا نمايندة مجلس يا وزيري از ميان آنها انتخاب شود، اما کشور ما در زمان دولتِ اصلاحات، براي تأسيس حزب، بودجه قرار داد و نام این کار را هم کثرتگرايي و چندصدايي گذاشتند. اين، مصداقِ سياسيِ کثرتگرایی است. پیروان این تفکر، عين همين دیدگاه را نيز مناسب دين ميدانند! توجيهِ بهظاهر منطقیِ ایشان اين است که وقتي اديان مختلف وجود داشته باشند، زمينه براي انتخابْ بهتر فراهم ميشود، اما پشت پردة اين باور چيز ديگري است. حاصل عملکرد رهبران فکریِ این دیدگاه نشان میدهد که همة این سخنان برای نابودی دیدگاههای مخالف و ترویج دیدگاه خاص خودشان است.
از دیگر زمینهچینیهایی که این نواندیشان برای نهادینه کردن پلورالیسم طرح کردند، این بود که تلاش میکردند بهجای اسلام، واژة «معنويت» را به کار ببرند؛ چراکه پلورالیسم معتقد است روح همة اديانْ گرايش به معنويت است. پیدایش اين دیدگاه ریشه در قرنها پيش دارد، بهخصوص از زماني که تشکيلات فراماسونري در اروپا شکل گرفت. یکی از شعارهای فراماسونها برادری و برابری است و مقصودشان از این شعار این است که صاحبان ادیان مختلف با یکدیگر تفاوتی ندارند و مهم برای ما این است که در ایدههای سیاسی با ما اشتراک داشته باشند. متأسفانه، امروزه هم گاهي چنين نغمههايي از برخي مقامات رسمي کشور به گوش ميرسد. گاهي گفته ميشود: ما بايد تنها ارزشهاي مشترک بين انسانها مثل برادري، برابري، عشق و جز اينها را مطرح کنیم؛ چراکه سخن از خداپرستي، خداي يگانه، اسلام و تشيع چندان اهمیتی ندارد. اين سخن بسیار به شعارهاي فراماسونها و مکتب پلوراليسمِ مذهبي
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
بخش دوم/فصل چهارم: رسالتهاي پيامبر