صفحه ٣١٤

سخن وی بدین‌معناست که بدون اعتقاد به خدا انسان‌ها تا هنگامی راست می‌گویند که نفعی دنیوی برای آنها داشته باشد، اما اگر در جایی ببینند که منفعت در دروغ گفتن است و هیچ کسی هم متوجه نمی‌شود، دروغ خواهند گفت، یا برای کسب موقعیت اجتماعی، یا دیگر انگیزه‌هایی که ارتباطی با آخرت ندارد، امانت‌داری می‌کنند، اما اگر امانتی قیمتی به آنها سپرده شود و در موقعیتی قرار گیرند که اگر آن را تصاحب کنند، کسی خبردار نمی‌شود، ضمانتی برای عدم خیانتشان وجود ندارد. البته بحث ما در اینجا حل این مسئله نیست، بلکه می‌خواهیم بگوییم: اندیشة «اخلاق بدون خدا» با آموزه‌های اسلام سازگار نیست. فرض کنیم این تصور که انسان ممکن است بدون اعتقاد به خدا و دین، انسان خوبی باشد، وجه معقولی داشته باشد، اما آیا اسلام با اين دیدگاه موافق است؟ اسلام اولين قدم و اولين اصل مهم را ـ که همة انبيا بر آن تأکید داشته‌اندـ پرستش خداي يگانه مي‌داند: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون؛(336) «و من جن و انس را خلق نکردم، مگر برای اینکه مرا پرستش کنند».
آفرينش جن و انس براي اين است که خداي واحد را پرستش کنند. این بدان معناست که سعادت ابدي که انسان به ‌سبب آن آفريده شده است، جز از راه پرستش خداي يگانه حاصل نمي‌شود. اگر ما اين اصل را بپذيريم، خواهیم فهمید که دیدگاه پیش‌گفته ريشة اسلامي نداشته، چیزی جز آثار نفوذ فرهنگ‌هاي بيگانه نیست.
گاهي گفته مي‌شود: «دوران تبليغ اسلام يا هر دين ديگري گذشته است و ما بايد مبلغ ارزش‌هاي انساني باشیم»! اين سخن برخاسته از همان طرز تفکر «اخلاق بدون خدا» است که هم از جهت عقلي باطل است و هم ازنظر تطبيقي، به‌هيچ‌وجه با مباني