درواقع ثوابهاي بهشتي بر اثر عمل اختياري انسان قابل تحصيلاند. بنابراين هنگامي که خداوند انسان را به عبادت خويش دعوت ميکند و ميفرمايد: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون؛(234) «من جن و انس را خلق نکردم، مگر براي اينکه مرا عبادت کنند»، معناي دعوت او اين نيست که شما عبادت کنيد تا من از عبادت شما لذت ببرم. لازمة چنين سخني اين است که خداوند به عبادت ما احتياج داشته باشد؛ درحاليکه خداوند هيچ احتياجي ندارد. در آياتي متعدّد از قرآن کريم آمده است که اگر همة انس و جن از نخستين تا واپسين، کافر شوند سر سوزني به خدا ضرر نميرسد و از او چيزي کم نميشود. اين دعوت بدين خاطر است که خداوند افاضه کردن رحمت را دوست دارد و راه رسيدن به آن رحمت، عبادت است. بنابراين بايد بگوييم خداوند عالم را براي انسان آفريده و آثار حکمت خويش را در آن ظاهر کرده است تا انسان خدا را بشناسد و انگيزة عبادت و اطاعت او را پيدا کند و با اطاعت و عبادت خداوند، لياقت دريافت رحمت و کمالي بيشتر را به دست آورد.
با تفسيري که براي هدف خلقت گفته شد، روشن ميشود که همة اين افعال براي خداوند مطلوب بالتبعاند؛ بدينمعنا که خداوند خير محض است و ذات خويش را دوست دارد و هر چيز را به قدر بهرهاي که از خير داراست دوست دارد و هرآنچه مورد محبت خداست، خداوند خواهان تحقق آن است؛ ازاينرو همة آنچه را لازمة تحقق کمال انسان است، محقق کرده تا انسان بتواند به کمال برسد. بنابراين ميتوان گفت خداوند همة اين وسايل را فراهم کرده است تا انسان خداپرست شود؛ اما اين اهداف هدف بالذات خداوند نيستند. اگر اينها هدف بالذات خداوند باشند، لازمهاش نيازمندي خداوند
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
بخش اول/فصل هشتم: اهداف طولي آفرينش