هيچ کار جبري و قهرياي ندارد، بايد اذعان کرد که نهايت اختيار از آنِ خداست و او در اختيار خويش نيز نيازمند هيچچيز نيست؛ اما در کار ساير موجودات مختار ازجمله انسان، عواملي جبري وجود دارد. ازاينرو همهچيز در اختيار ما نيست. اختيار ما در ميان مجموع اسباب و عللي که در کار ما نقش دارند، شايد يکصدم هم سهم نداشته باشد. براي مثال هنگامي که ما با اختيار خويش لب به سخن ميگشاييم، اگر دقت کنيم عوامل فراواني بايد دستبهدست هم دهند تا ما بتوانيم کلامي را ادا کنيم که اختيار ما گوشة ناچيزي از اين مجموعه است. براي اداي يک کلمه بايد هوا وارد رية انسان شود و ريه آن هوا را خارج کند. هوا در حين خروج از ريه بايد به کمک زبان، دندان و دهان با مخارج حروف اتصال يابد تا صوتي ايجاد شود. اينهمه تنها گوشهاي از عوامل اداي يک واژه است. عوامل فراوان ديگري وجود دارند که اگر يکي از آنها با مشکل روبهرو شود، امکان حرف زدن از انسان سلب ميگردد. اگر يکي از تارهاي صوتي از کار بيفتد، يا اعصابي که بايد زمينة جذب هوا را فراهم كنند، وظيفة خود را بهدرستي انجام ندهند، انسان قادر به سخن گفتن نخواهد بود. همة اين عوامل زمينة اعمال اختيار را براي ما فراهم ميکنند، اما خودشان از اختيار ما خارجاند و ما خالق آنها نيستيم. ما بسياري از اين عوامل را اصلاً نميشناسيم تا چه رسد به اينکه خالق آنها باشيم و در اختيار ما باشند. وقتي همة اين مقدمات فراهم باشند، ما ميتوانيم يک واژه را ادا کنيم. با فراهم شدن زمينه براي اعمال اختيار در کاري، انسان ميتواند آن کار را انجام دهد يا ترک کند؛ مثلاً سخن بگويد يا سکوت کند. در اين حد انسان اختيار دارد. اين عوامل را خدا قرار داده است و در اختيار ما نيستند و هر وقت هم بخواهد آنها را ميگيرد؛ اما اختيار در کار خداي سبحان به تمام معنا وجود دارد و کار او با هيچ شرط، قيد يا مانعي روبهرو نيست. ازاينرو اختيار حقيقي از آنِ خداست.
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
بخش اول/فصل ششم: افعال الهي