متخيله يا واهمه، قوهاي است که پس از ادراک چيزي، صورتي را در ذهن ايجاد ميکند؛ خواه آن شيء در خارج وجود داشته باشد، خواه موجود نباشد. براي نمونه انسان ميتواند در ذهن خود اسبي بالدار بسازد؛ درحاليکه اسب بالدار در خارج از ذهن وجود ندارد. اين قوة خيال ـ و در يک اصطلاح قوة وهم ـ است که ميتواند چنين تصويري را در ذهن ايجاد کند. خداوند تعالي حتي چنين صورت وهميهاي هم ندارد و ازآنجاکه ما هيچ درک حسي و وهمياي از خداوند نداريم، نميتوانيم اوصافي کامل براي او بيان کنيم.
بيشتر ما انسانها هنگامي که ميشنويم ديدن خداوند با چشم سر امکان ندارد، خداوند مکان و زمان ندارد، خداوند اجزا ندارد و... ميکوشيم درکي صحيح از خداوند داشته باشيم؛ اما نهايت چيزي که تصور ميکنيم امري مبهم و فراگير است که مانند نوري همة عالم را فراگرفته است؛ بهويژه هنگامي که ميشنويم قرآن ميفرمايد: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْض؛(176) «خداوند نور آسمانها و زمين است». اين تصور، محصول واپسين تلاش قوة واهمه يا متخيلة ماست. تصور نادرست ديگري که معمولاً ما از خداوند داريم اين است که گمان ميکنيم عرش الهي در بالاي آسمانها قرار دارد و خداوند نيز بالاي آن قرار دارد. شايد هيچگاه نتوانيم چنين تصوراتي را از خود دور کنيم؛ اما جاي نگراني نيست. هرگاه چنين تصوراتي به ذهن ما آمدند، بايد سبحانالله بگوييم و خدا را منزه از اين امور بدانيم. اين تسبيح، آن نقص ادراک ما را جبران ميکند. در ضمنِ نقلي از امام باقر(عليه السلام) که پيشتر هم به بخشي از آن اشاره کرديم، آمده است:
لَعَلَّ النَّمْلَ الصِّغَارَ تَتَوَهَّمُ أَنَّ لِلّهِ تَعالى زبَانِيتَينِ فَإِنَّ ذَلِكَ كَمَالُها
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
بخش اول/فصل پنجم: صفات سلبی خدا