صفحه ٣٨٣

وظيفه ما در برابر متجاوزان به جامعه
اگر فرد دست به كارى بزند كه هم سبب شقاوت و هلاك معنوىِ خود و هم به زيان جامعه و نظام اجتماعى باشد و نه براى يك فرد و دو فرد زيانمند باشد، بلكه اساس اجتماع صالح اسلامى را تهديد كند، در اين صورت، لازم است به هر قيمتى، از اين گونه تجاوزها جلوگيرى كرد و حتى در اين مورد، تجسس هم به طور كلى، روا خواهد بود؛ زيرا در جايى كه حتى احتمال داده شود كه كسانى مى خواهند عليه نظام اجتماعى توطئه كنند، بايد در مقام تحقيق برآمد و مراقب اوضاع بود، چه رسد به اين كه علم داشته باشيم كه كسانى در صدد اخلال در نظم اجتماعى هستند.
   در اين جا لازم است تأكيد كنيم براين كه جواز تجسس، بستگى به نظر حاكم و ولىّ امر دارد و بايد به دستور او انجام بگيرد و بدون اذن حاكم شرع، تجسس ابتدايى در كار مؤمنان جايز نيست. قرآن كريم در خطابِ (وَلاتَجَسَّسُوا)(1) صريحاً از آن نهى فرموده است كه اطلاق دارد و همه موارد را فرا مى گيرد، جز مواردى كه حاكم، لازم مى داند اين كار به خاطر مصالح كل نظام انجام گيرد؛ چرا كه اگر انجام نگيرد، اصل نظام اسلامى تهديد خواهد شد و اين، يك مورد استثنايى است و دليل عقلى و نقلى، آن را تأييد مى كنند.

دقت و مراقبت در امر به معروف
نكته اى كه در اين جا بايد به آن توجه كرد، اين است كه گاهى كار امر به معروف و نهى از منكر و ارشاد، در اثر دخالت هواهاى نفسانى و وسوسه شيطانى، به طور شايسته و به جا انجام نمى گيرد؛ مثلاً كسى كه با شخص ديگرى اختلاف دارد، در انديشه انتقام جويى از او، مى خواهد آبرويش را بريزد و به بهانه امر به معروف و نهى از منكر، نزد مردم سرّ او را فاش مى كند و يا رفتارى تند با او مى كند و نام اين كار خود را امر به معروف مى گذارد.
   گاهى نيز هواى نفس به گونه اى ظريف تر و پنهان تر، نقش خود را ايفا مى كند و هر چند كه محرمانه با طرف صحبت مى كند و آبرويش را نزد ديگران نمى ريزد، ولى شخصيت او را در برابر خودش مى شكند. در واقع، اطلاع و آگاهىِ خود را از اين كه