صفحه ٤٢

 پس اولين اصلى كه در ارزشيابىِ رفتار اجتماعى بايد مورد توجه قرار گيرد، اصل عدل و قسط است كه بعضى از صاحب نظران، درباره تفاوت ميان اين دو مفهوم نظرياتى ابراز داشته اند؛ اما به نظر نمى رسد كه تفاوت چندانى ميان آن دو وجود داشته باشد. از اين رو، ما هم در اين جا بر فرق ميان دو مفهوم قسط و عدل، تكيه نمى كنيم.

ب) اصل احسان
عدل، همان طور كه گفتيم، يك اصل مهم است؛ اما نمى تواند تنها معيار ارزش گذارى در روابط اجتماعى باشد؛ زيرا در هر جامعه، به طور طبيعى افرادى پيدا مى شوند داراى شرايط استثنايى كه تنها با كار خود، قادر به تأمين نيازهاى زندگى خويش نيستند و محروميت هاى بسيارى دارند؛ مثلا افرادى با نقص عضو متولد مى شوند كه مثل ديگران قادر به تلاش و تأمين مصالح اجتماعى نيستند و گاهى درصد نقص عضو يك فرد به اندازه اى است كه نفع او براى جامعه، قابل مقايسه با نيازهاى او به جامعه نيست؛ زيرا نياز او به جامعه بسيار بيش از نفعى است كه او به جامعه مى رساند.
   براساس اصل عدل، دريافت اين فرد از جامعه بايد به همان اندازه اى باشد كه او براى جامعه كار مى كند و اگر اصل عدل، تنها اصل تعيين كننده روابط اجتماعى باشد، نتيجه اش اين است كه چنين فردى از تأمين نيازمندى هاى مادى و معنوىِ خود محروم بماند. در اين جا اين پرسش مطرح مى شود كه در اسلام، جز انديشه عدالت، چه انديشه ديگرى وجود دارد كه در سايه آن، نياز اين قشر هم تأمين شود؟
   در پاسخ بايد گفت: اسلام در كنار اصل عدل، اصل احسان را مطرح مى كند. اصل احسان براى جبران كمبودها و نيازهاى چنين افرادى است كه در هر جامعه وجود دارند، افرادى كه نقص عضو مادرزادى دارند و يا در اثر حوادثى نقص عضو پيدا كرده اند.
   به هرحال، از اين نوع افراد، كه قادر به كار نيستند و نمى توانند در جامعه نقشى ايفا كنند، در هر جامعه اى كم و بيش وجود دارند، پس لازم است افراد ديگر، به شكلى بار زندگىِ اين ها را به دوش كشند و برجامعه لازم است كه زندگىِ اين افراد را اداره و يا دست كم، نيازهاى اوليه و ضرورى آنان را تأمين كند.
   با توجه به اين دو مطلب، موقعيت اصل عدل و اصل احسان در اخلاق اسلامى