صفحه ١٣٧

قسط را در مورد كيل و وزن در امور اقتصادى گوشزد مى كند و در آيه هاى 47 از سوره انبيا، و آيه 4 از سوره يونس، قسط را در مورد حساب اعمال و پاداش كارهاى نيك، در روز قيامت، به كار برده است كه به نظر مى رسد نيازى به ذكر آن ها نيست.

وابستگىِ عدالت حق
اكنون پس از روشن شدن مفهوم عدل، كه به معناى «دادن حق به ذى حق» به كار مى رود، براى نتيجه گرفتن از اين بحث، بايد مشخص شود كه «حق» را چگونه مى شود تعيين كرد و چگونه مى توان فهميد كه حق هر كسى چيست؟ تا با روشن شدن آن، بتوانيم به عدالت رفتار رعايت كنيم؛ زيرا اين بحثى پراهميت و در عين حال، مورد اختلاف مكتب ها و نظام هاى حقوقى است. در طول تاريخ فلسفه اخلاق و حقوق، درباره اين مسئله، نظريات گوناگونى مطرح شده است؛ اما متأسفانه متفكران اسلامى در اين زمينه، كم كار كرده اند و ما اگر بخواهيم موضوع را دقيقاً بررسى كنيم، بايد بخش گسترده اى از فلسفه حقوق را به بحث بگذاريم كه با اين نوشته مناسبتى ندارد؛ ولى تا اندازه اى مى توان به خطوط اصلىِ اين مطلب اشاره كرده، ديدگاهى را كه مورد قبول خود ما است، در اين زمينه ارائه كنيم.

ديدگاه هاى مهم درباره حق
به طور كلى، در اين مسئله، چند نظر اصلى و متضاد وجود دارد:

الف) نظريه حقوق طبيعى
گروهى كه در درون خود، داراى اختلاف هاى جزئى هستند، معتقدند كه طبيعت، حق هر موجودى را تعيين مى كند. اين نظريه، با عنوان «نظريه حقوق طبيعى» شهرت يافته است. ما در اين جا به ريشه ها و علل پيدايش اين نظريه، كه به تاريخ فلسفه حقوق مربوط مى شود، نمى پردازيم، بلكه تنها به عنوان يك نظريه به آن اشاره مى كنيم.
   اكنون براى تبيين اين كه چگونه طبيعت مى تواند حق هر موجودى را تعيين كند،