صفحه ٤٠٧

نمى گويند كه شنيديم و اطاعت مى كنيم (و هر چه خدا و پيغمبر حكم كنند، خواه به نفع ما باشد يا به زيان ما، قبول داريم) و اينان هستند كه رستگار مى شوند.
در آيه ديگر مى فرمايد:
(اَفَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْماً لِقَوْم يُوقِنُونَ)(1).
آيا اين مردم تقاضاى تجديد حكم زمان جاهليت را دارند و چه كسى براى اهل يقين نيكوتر از خدا حكم كند.
   اين آيات، به طور كلى، دو ارزش مهم در رفتار دو طرف دعوا را بيان مى كنند:
   نخست آن كه دستگاه قضايىِ اسلامى را به رسميت بشناسند و نزاع ها و اختلاف ها را براى حل و فصل به آن، ارجاع دهند.
   دوم آن كه هرگاه خودشان به دادگاه ها مراجعه كردند، حتى اگر حكم دادگاه به زيانشان بود و حتى اگر گمانشان بر اين بود كه قاضى در صدور حكم به زيان آن ها، اشتباه كرده است، آن را با دل و جان بپذيرند و حتى در دل نيز به دستگاه قضايى بدبين نباشند و احساس نارضايتى نداشته باشند.

ارزش در شهادت شاهدان
سومين عنصر انسانى، در مورد قضاوت، شهود هستند كه نقش مهمى در كيفيت صدور حكم دارند؛ زيرا بدون شهود، در بسيارى از موارد، نمى توان حق را براى حقدار ثابت كرد. در مورد شهود هم در قرآن مجيد، تأكيدهايى شده مبنى بر اين كه سعى كنند تا شهادتشان به حق باشد و حق كسى پايمال نشود:
   اوّلاً، آن جا كه حقيقتى را مشاهده كرده و از آن آگاهى دارند و اثبات حقى متوقف برشهادت ايشان است، از دادن شهادت، خوددارى نكنند.
   ثانياً، وقتى شهادت مى دهند، سعى كنند كه شهادت آن ها دقيقاً حق و مطابق با حق و واقعيت باشد.
   در اين جا سؤال اين است كه آيا در هر جا، هر كسى هر چه را مى داند بايد به آن شهادت دهد؟ در پاسخ مى گوييم: در مورد حقوق الهى، چنان كه قبلاً هم اشاره شد، لازم