صفحه ٣٢٨

اصل استعداد و قدرت بر سخن گفتن، يك امر خدادادى است كه به لطف خود، در آفرينش انسان به وديعت نهاده است؛ اما شكل گرفتن، فعليت يافتن و شكوفايى آن به صورت هاى مختلف و پيدايش زبان ها و لغت هاى گوناگون، شكل قرار دادى دارد و انسان ها با احساس اين نياز، الفاظ مشخصى را براى معانى خاصى وضع كرده اند تا به اين وسيله، مطالب خود را به ديگران منتقل كنند و از فكر و تصميم و اراده يكديگر آگاه شوند. پس، از آن جا كه اين قريحه را خدا به انسان داده، يك امر تكوينىِ فردى است، هر چند كه فلسفه وجودى آن، نيازهاى اجتماعى انسان به تبادل اطلاعات است؛ اما زبان هاى مختلف و گويش هاى متفاوت در سخن گفتن، يك امر قراردادى و اعتبارى و يك پديده صرفاً اجتماعى است.

قرآن و سخن گفتن
سخن گفتن، يكى از ويژگى هاى مهم انسان است كه در قرآن كريم هم بر آن تكيه شده است:
      (خَلَقَ الاِْنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَيانَ)(1).
      خداوند انسان را بيافريد و به وى سخن گفتن آموخت.
   سخن گفتن، يكى از نعمت هاى بزرگى است كه خداى متعال به انسان مرحمت كرده است و از دير زمان، انسان ها به اهميت آن توجه داشته اند و گويا به همين مناسبت «ناطق» را به عنوان نشانه خاص و فصل مميز انسان قرار داده و آن را مساوى عاقل ميدانند.
   در قرآن كريم، براى سخن گفتن، ارزش هاى مختلفى مطرح شده كه گاهى مربوط به ماهيت سخن است و گاهى با عناوين عَرَضىِ آن ارتباط پيدا مى كند و ما در اين جا به بعضى از آن ها اشاره مى كنيم:
   نخستين ارزش سخن گفتن، صدق و راستى و كاشف بودن از واقعيت است. ارزش هاى ديگرى هم مربوط به كيفيت سخن گفتن هست؛ مانند مؤدبانه بودن يا