صفحه ١٨٧

اين سخن خدا در واقع، انشاى نوعى عهد از سوى خداوند با انسان ها است. حال هر كس كه خدا و دين خدا را يارى كند، اين عهد را قبول كرده است.
   مثال ديگر اين است كه خداوند مى فرمايد:
(اِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ)(1).
محققاً خداوند از مؤمنان مال ها و جان هاشان را خريده است به اين قيمت كه در مقابل، برايشان بهشت باشد.
   در اين جا نيز در واقع، اين عهد و قرار داد از سوى خداوند متعال انشا شده و به اصطلاح، ايجاب آن از طرف خدا انجام شده است و اگر طرف مقابل، قبول كند، معامله تمام و عهد طرفينى تحقق يافته است. حال، اگر كسى در راه خدا و براى استوارىِ دين خدا با جان و مال خود جهاد كرد، آن عقد يا ايجاب الهى را قبول كرده است و در اين صورت، دو طرف ايجاب و قبول، محقق و عقد و عهد طرفينى كامل مى شود و وفاى به آن لازم است.

تعهدات انسانى يا قراردادهاى اجتماعى
بنابر آن چه گذشت، گرچه عهد خدا يا عهد با خدا نيز يك عهد طرفينى است، كه يك طرف آن خدا و طرف ديگر آن، مردمند، اما ما از اين پس به بررسىِ عهدى در قرآن مى پردازيم كه دو طرف آن آدميانند و آن را «عهد اجتماعى» مى ناميم.
   در مورد تعهدات اجتماعى، يك دسته از آيات، با تعابير گوناگون به ما توصيه كرده يا فرمان مى دهند كه به تعهدات خود، در برابر ديگران، پاى بند باشيم يا افراد پاى بند به عهد را ستايش مى كنند و از اين طريق، انسان را متوجه لزوم و رجحان پاى بندىِ به عهد مى كنند.
   قرآن در يك جا، كارهاى نيك را بر مى شمارد و افراد نيكوكار را به خاطر كارهاى نيكشان ستايش كرده، مى فرمايد:
      (وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اِذا عاهَدُوا)(2).
   در اين آيه، به وفاى به عهد، به عنوان يكى از كارهاى نيك اشاره مى كند كه پاى بندىِ به آن، ستايش برانگيز است و بايد مورد توجه باشد.