صفحه ٢٠٨

كه انسان كسى را كه در دست دشمن گرفتار شده و جانش در خطر است، از دست دشمن برهاند و زندگىِ وى را از خطر و هدر رفتن نجات دهد. چنين كسى، در واقع، نفسى را كه در معرض هلاكت بوده است، احيا كرده و وسيله ادامه حياتش را فراهم آورده است. هم چنين مانند كسى كه شخص ديگرى را، كه تحت تأثير عوامل طبيعى در معرض مرگ قرار گرفته است، مثلا زير آوارمانده يا در حال غرق شدن است، نجاتش دهد و او را از مرگ برهاند كه در واقع، مانند اين است كه او را احيا كرده باشد.

عوامل بازدارنده از قتل نفس
اكنون سؤال اين است كه چگونه مى توان با قتل نفس مبارزه كرد و براى جلوگيرى از ارتكاب اين گناه بزرگ چه كارهايى لازم است انجام شود. بديهى است كه موضوع پرسش ما در اين جا غير از ايجاد مانع فيزيكى است كه مثلا كسى دست قاتل را بگيرد و او را از ارتكاب قتل باز دارد. منظور از اين سؤال آن است كه چگونه بايد فكر و انگيزه اى را در انسان به وجود آورد كه دست به ارتكاب اين گناه بزرگ نزند؟
   در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: از ديد قرآن كريم و ديگر منابع اسلامى، مهم ترين چيزى كه مى تواند انسان را از اين عمل زشت باز دارد، توجه به آثار وخيم و نتايج تلخى است كه بر اين گناه بار مى شود، كيفرى كه در اين عالم دارد، مجازاتى كه در جهان ديگر براى آن منظور شده و ديگر آثار تلخ اجتماعى، حقوقى و اقتصادىِ آن؛ مانند قصاص، ديه و انزوا و بى آبرويى. آرى، توجه به اين آثار، از مهم ترين عوامل باز دارنده است كه مى تواند انگيزه قتل نفس را در انسان ضعيف يا نابود كند.
   البته عامل باز دارنده ديگر، توجه به اين حقيقت است كه انسان مملوك خدا است و هيچ كس حق ندارد در مملوك خداوند، بدون اذن او تصرف كند؛ اما اين عامل، تنها مى تواند براى كسانى مؤثر باشد كه احساس اين مسئوليّت و انگيزه كمال طلبى و ارزش خواهى در آنان بيدار و فعال باشد؛ يعنى حد نصابى از ايمان و خداشناسى را داشته باشند، يك خداشناسىِ فعال و زنده. چنين كسانى توجه دارند انسان هاى ديگر مملوك ما نيستند و ما نمى توانيم در مرگ و زندگىِ آنان دخالت كنيم. البته، با دادن پول مى توانيم مالك كار ايشان بشويم؛ ولى از هيچ راهى نمى توانيم مالك جانشان شويم.