صفحه ٢٠٧

بنابراين، مى توان گفت كه علت اصلىِ شكل گيرىِ اين سنت غلط، افراط در حميّت و غيرت بى جا بوده است. شكى نيست كه انسان بايد غيرت داشته باشد و از ناموس خود حمايت كند. اين يك خلق ممدوح و پسنديده است؛ اما نه در اين حد افراطى كه خود آن طرف را بكشد كه مبادا به دست دشمن بيفتد! اين انحراف ها و افراط و تفريط ها است كه سبب شكل گيرىِ اين سنت هاى غلط مى شوند و كم كم، اين مصيبت ها و فاجعه ها را به بار مى آورند. قرآن در مقام هشدار به مردم، توصيه مى كند كه اين سنت هاى غلط را رها كنند و براى مبارزه با اين سنت ها به اصلاح نفس پرداخته، از حميّت بى جا و تعصب افراطى، خود را دور سازند.

ارزش احياى نفوس
قرآن، در مقابل ارزش منفىِ قتل نفس، ارزش مثبت احياى نفوس را قرار داده، مى فرمايد:
(مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس اَوْ ِفَساد فِى اْلاَرْضِ فَكَاَنَّما قَتَلَ الْنَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ اَحْياها فَكَاَنَّما اَحْيا الْنّاسَ جَمِيعاً)(1).
هر كس شخص ديگرى را، بدون آن كه كسى را كشته باشد يا فسادى در زمين كرده باشد، بكشد، مثل آن است كه همه مردم را كشته است و هر كس شخص ديگرى را زنده كند، مثل آن است كه همه مردم را زنده كرده باشد.
   بديهى است كه معناى احياى نفوس وزنده كردن مردم، اين نيست كه انسان ها به كسى حيات و زندگى بخشند؛ زيرا اين كارى است خدايى و انسان ها قادر به چنين كارى نيستند. پس منظور از احياى نفوس، ابقاى حيات آن ها و جلوگيرى از قتل و هلاكتشان خواهد بود.
   بعضى از مفسران گفته اند: منظور از احياى نفوس در آيه مذكور، احياى معنوىِ آن ها است؛ اما بايد توجه داشت كه صرف نظر از احياى معنوى، احياى ظاهرى و مادى هم چون به شكل هاى مختلفى ممكن است انجام گيرد، مى تواند مورد نظر باشد؛ مانند آن