صفحه ٩٤

عوامل عاطفى و همبستگى اجتماعى
عواطف به دو دسته تقسيم مى شوند:
   الف) عواطفى كه تابع عوامل طبيعى هستند و به دنبال تأثير عوامل طبيعى، شكوفا شده و جهت خاص خود را پيدا مى كنند؛ مثل عواطف خانوادگى، كه در نتيجه ازدواج مرد و زن و تشكيل خانواده، بر اساس عامل طبيعى يا غريزى، ميان آن دو و فرزندانشان برقرار مى شود و حتى عواطف متقابل مرد و زن، كه سبب ازدواج آن دو و تشكيل خانواده مى شود، تابعى از همان عامل طبيعى و غريزى خواهد بود.
   ب) عواطفى كه تابع عوامل طبيعى نيستند، بلكه پس از شكل گيرىِ اجتماع به وجود آمده و مى توانند در بقاى جامعه و تحكيم روابط اجتماعى تأثير داشته باشند؛ يعنى، پس از اين كه انسان ها به حكم عقلشان، براى تأمين نيازهاى مادى و معنوىِ خود، همزيستىِ اجتماعى و زندگىِ مشترك خود را در جامعه آغاز كردند، در سايه اين همزيستىِ متقابل، عواطف متقابلى نيز ميان آنان پديد مى آيد؛ زيرا وقتى شخصى احساس كند كه انسان هاى ديگر، خدماتى را به نفع او انجام مى دهند و نيازهاى وى را در زندگىِ اجتماعى برطرف مى كنند، عواطف و محبت وى نسبت به آنان برانگيخته مى شود.
   بنابراين، مى توان نتيجه گرفت كه عواطف، در تشكيل زندگىِ اجتماعى و در تحقق جامعه بزرگ يا جامعه مدنى، نقش اساسى و احداثى ندارند، بلكه نقش آن ها تنها در تقويت و استحكام روابط اجتماعى ـ كه بر اساس عوامل ديگرى كه قبلا تحقّق يافته است ـ و بقا و تداوم آن ها خلاصه مى شود.
   در اين جا شايد اين مسأله به ذهن برسد كه: از آن جا كه همه انسان ها از يك پدر و مادر متولد شده اند، پس همگىِ آن ها در حقيقت، اعضاى يك خانواده به حساب مى آيند و در اين صورت، روابط عاطفىِ ميان اعضاى خانواده، بايد عامل وحدت و همبستگىِ همه آن ها، نه تنها در جوامع منطقه اى و ملت ها و حكومت ها، بلكه در جامعه واحد انسانى و جهانى باشد، ارتباط كل جامعه انسانى را در پى داشته و مانع از متلاشى شدن جامعه گردد.
   مؤيّد اين مطلب، آن كه قرآن مجيد نيز پيدايش نسل انسان را در روى كره زمين، از يك پدر و مادر قلمداد مى كند، در آن جا كه مى فرمايد: