صفحه ١٠٦

همبستگىِ آنان خطر بزرگى براى اسلام و زيان جبران ناپذيرى براى خودشان بود كه همگىِ آنان را از معنويت و سعادت حقيقى دور مى كرد. در قرآن كريم به نمونه هايى از اين عواطف اشاره شده است. از آن جمله، در داستان ابراهيم آمده است:
(وَ قالَ اِنَّما اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ اَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فى الْحَيوةِ الدُّنْيا)(1).
ابراهيم (به بت پرستان عصر خود) گفت: اين كه بتهايى جز خدا برگرفته ايد، براى آن است كه اساس مودّت و دوستىِ شما باشد در زندگىِ دنيا.
   ابراهيم به بت پرستان مى گفت: اين كه بت پرستى در جامعه شما رواج پيدا كرده، نه به خاطر اين است كه آن را آيين حقيقى تلقى كرده و با پژوهش و تحقيق، بت پرستى را برگزيده و به آن واقعاً اعتقاد داريد، بلكه شما منافع مادى مشترك داريد و بت پرستى را محور قرار داده ايد تا منافع مادىِ زندگى شما تأمين شود. چنين وحدتى، هر چند مصالح زندگىِ مادى را تأمين مى كند، اما از نظر معنوى و اخلاقى ارزشى ندارد. ارزش همبستگى هاى اجتماعى، وابسته به اين است كه به دنبال هدف صحيح به وجود بيايند و براى تأمين مصالح معنوى مشترك مفيد باشند. در غير اين صورت، هرچند از جهت مادى مفيد باشند، اما به لحاظ معنوى زيانبار است و پشيمانى مى آورد. از اين رو، خداوند مى فرمايد: بسيارى از كسانى كه در اين جهان دوست يكديگرند و با هم روابط صميمى دارند، در روز قيامت دشمن هم خواهند بود(2) و از آن جا كه در قيامت، ديگر منافع مادى كارساز نيست و مى فهمند همان دوستان سبب عذاب ايشان شده اند، آرزو مى كنند كه اى كاش با آنان دوست نمى شدند.(3) تنها دوستىِ پايدارى كه در قيامت هم مفيد است، دوستى بر محور ايمان و تقوا است.

كنترل عواطف اجتماعى در قرآن
خداوند عواطف اجتماعى را بر محور ايمان و تقوا و بر اساس دين الهى، كنترل و محدود كرده و اجازه تجاوز از اين حدود را نمى دهد. مخالفت قرآن با عواطف و دوستى هايى كه