صفحه ٢١٠

بديهى است براى كسى كه به حكم قصاص كشته مى شود، ديگر حياتى نيست؛ چنان كه مقتول هم ديگر زنده نمى شود. بنابراين، منظور آيه اين است كه اجراى قصاص منشأ حفظ حيات و بقاى زندگىِ ساير افراد و اعضاى جامعه خواهد بود و جلوگيرى مى كند از اين كه ديگران دست به قتل بزنند و زندگىِ ديگران را به خطر بيندازند.
   آيه ديگرى مى فرمايد:
(وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِى الْقَتْلِ)(1).
كسى كه مظلومانه كشته شود، ما به ولىّ او قدرت قانونى (بر قصاص) داده ايم تا در قتل و آدم كشى زياده روى نشود.
   اگر براى ولىّ مقتول، قدرت قانونى بر قصاص قرار داده نشده بود، به خاطر انتقام جويى هاى متقابل، در قتل و آدم كشى زياده روى مى شد. پس وجود اين قدرت قانونى براى ولىّ مقتول، مانع مى شود از اين كه ديگران دست به چنين كارى بزنند. بنابراين، قصاص، ديات، حدود و امثال اين ها راه هاى مختلفى هستند كه براى جلوگيرى از اين عمل بسيار خطرناك پيش بينى شده اند.

حق حيات و حفظ نسل
گفتيم كه نخستين چيزى كه در جامعه بايد رعايت شود، حفظ حيات اعضاى جامعه است. اكنون به دنبال آن لازم است مسئله حفظ نسل را، كه از فروع و شاخه هاى حفظ نفس است، مورد توجه قرار دهيم؛ يعنى علاوه بر آن كه بايد زندگىِ افراد موجود جامعه حفظ شود، نسل جامعه نيز بايد باقى و سالم بماند و آيندگان بايد مصونيت جانى و سلامت روانى داشته باشند.
   در اين رابطه مسائلى مانند فحشا و هر آن چه كه به سلامت نسل لطمه مى زند، مطرح و احكام آن بيان مى شود؛ اما از آن جا كه در گذشته به مناسبت هايى اين موضوعات مطرح شده اند، در اين جا فقط به صورت اشاره و گذرا مى گوييم كه آن مسائل، جنبه اجتماعى هم دارند؛ مثلا طغيان در غريزه جنسى، افراط در اشباع آن و استفاده از طرق