صفحه ٣٥١

نشناسند يا كسانى كه چون خوب تربيت نشده اند يا مربّىِ صالحى نداشته اند، عادت به گناه كرده اند. در برابر چنين افرادى وظيفه ديگران در مرحله نخست، ارشاد، تعليم، موعظه و نصيحت است و حتى اگر دليل، منحصر به ادله وجوب امر به معروف و نهى از منكر مى بود، نمى توانستيم بگوييم كه امر به معروف را بايد حتماً آمرانه انجام داد، حتى اگر اثر منفى هم به دنبال داشته باشد و به جاى نتيجه مطلوب، نتيجه معكوس و نامطلوب ببخشد؛ زيرا مى دانيم كه هدف اين است كه مردم گرايش به حق پيدا كنند، معروف ها را انجام دهند و منكرات را ترك كنند و اين كار را بايد از راهى كه مفيد و نتيجه بخش باشد، به انجام رسانيد، نه با برخوردهاى خشك و آمرانه و با خشم و خشونت، كه باعث لجاجت و عكس العمل شخص مقابل شود. هيچ كس نمى تواند چنين احتمالى بدهد كه امر به معروف و نهى از منكر، يك امر تعبدىِ محض و مصلحتش ناشناخته باشد و در هر حال، وقتى با شخص گنهكار روبه رو شديم، بى هدف و به شكل آمرانه، اين امر عبادى را انجام دهيم؛ هر چند كه اثر معكوس در شخص گنهكار داشته باشد و او را به عناد و لجبازى بكشاند.

آيا دروغ، هميشه مذموم است؟
پرسش ديگر اين كه آيا دروغ هميشه و همه جا مذموم و داراى ارزش منفىِ اخلاقى است و يا در مواردى، گفتن دروغ نه تنها نكوهش ندارد، بلكه ممكن است خوب و حتى لازم هم باشد؟ در پاسخ بايد گفت كه در بعضى موارد، گفتن دروغ جايز و يا حتى واجب است كه در اين جا بعضى از آن ها را بيان مى كنيم:

1. تقيه
در موارد تقيه، گفتن دروغ اشكال ندارد. بحث تقيه در كتاب هاى فقهى مطرح شده است؛ اما از آن جا كه مسئله مهمى است و زواياى مبهمى نيز دارد، نياز به تحقيقات فقهىِ بيش ترى دارد.
   كلمه هاى تقوا، تقيه و تقاة، چنان كه قبلاً هم اشاره كرديم، داراى يك معنا هستند و به جاى يكديگر به كار مى روند. در نهج البلاغه در يك مورد، به جاى تقوا كلمه تقيه به كار