صفحه ٣٥٢

رفته است.(1) به هر حال، هم در لغت، هم در كاربردهاى قرآنى و هم نهج البلاغه و كلمات اميرالمؤمنين على(عليه السلام) كلمه تقيه آمده است و در مورد آن، اصطلاح فقهىِ خاصى به وجود آمده و مفهومى غير از مفهوم تقوا پيدا كرده است. در مفهوم اين هر سه كلمه، كه همه آن ها از ماده «وقايه» (به معناى نگهدارى) اشتقاق يافته اند، نگهدارى از خطر، لحاظ شده است. پس وجود خوف از يك خطر، در مورد آن ها مفروض خواهد بود. از اين رو، گاهى تقوا را به معناى ترس از خدا مى گيرند؛ زيرا وقتى شخص ترس دارد از اين كه خداوند او را در دنيا يا در آخرت عقاب كند، براى دورى از عقاب و حفظ خويش، تصميم مى گيرد واجبات خود را انجام دهد و گناهان را ترك كند تا از عذاب الهى مصون بماند.
   هم چنين خوف، زمينه تقيه اصطلاحى نزد شيعه را نيز فراهم مى كند؛ با اين تفاوت كه در تقيّه اصطلاحىِ شيعه، خوف مخصوصى مورد نظر است؛ يعنى به جاى خوف از خدا، خوف از انسان ديگرى مورد نظر است كه اگر از عقيده و مذهبش آگاه شود، به او آزار مى رساند و يا ترس او از اين است كه جان يا مال و يا ناموس خود يا بستگانش تهديد شوند و يا خطرى متوجه اسلام و مسلمانان شود و او براى دفع چنين خطرها و تهديدهايى است كه احتياط هايى مى كند، كارهايى را انجام مى دهد يا ترك مى كند و يا اعتقاد خود را پنهان مى دارد و اين ملاحظه كارى، در اصطلاح، «تقيه» ناميده مى شود. خداوند در قرآن مى فرمايد:
(مَنْ كَفَرَ بِالْلّهِ مِنْ بَعْدِ اِيمانِهِ ِالاّ مَنْ اُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِّنٌ بِالاِْيمانِ وَلكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اْللّهِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ)(2).
هر آن كس كه پس از ايمان خود، كفر ورزد (مورد نكوهش است و به خدا افترا بسته است) مگر آن كس كه مجبور شود (و از روى ناچارى و براى حفظ جان خود، اظهار كفر كند) و دلش مالامال از ايمان و اطمينان باشد و اما آن كسانى كه سينه شان از كفر آكنده است، خشم و غضب خدا بر آنان باشد و عذابى بزرگ در انتظارشان است.
   گفته شده كه اين آيه، درباره عمار است كه پدر و مادرش، ياسر و سميه را در پيش