صفحه ٣٢٩

بى ادبانه بودن و نرمى يا خشونت آميزبودن، كه در واقع، امرى عَرَضى است براى سخن انسان؛ يعنى از آن ارزش ها و عناوينى است كه هم بر گفتار و هم بر غير گفتار، مانند رفتار انسان عارض مى شوند؛ همانند تواضع، عطوفت و مهربانى، ادب، خشونت، خشم و تكبر. بنابراين، ارزش هايى هستند كه اعم از گفتارند و بر غير گفتار نيز عارض مى شوند و اينك، به بعضى از ارزش هاى قرآنىِ سخن اشاره مى كنيم:

1. صراحت
صراحت در سخن گفتن، نقطه مقابلِ گنگى، ابهام و دو پهلوبودن سخن است. گاهى، به ويژه سياستمداران سخنان دو پهلو مى گويند، به طورى كه قابل تفسيرهاى مختلف باشد و در نتيجه، فكر و انديشه درونى و نيت باطنى و دوستى يا دشمنى و مخالفت يا موافقت آنان آشكار نشود. گاهى هم برعكس، انسان مقصود خود را آشكارا و صريح به شنونده تفهيم مى كند به گونه اى كه نمى توان آن را بر معانى ديگرى حمل كرد.
   مى توان گفت كه در بعضى موارد، صراحت در كلام لازم است. جايى كه پاى مصالح اساسىِ انسان و اجتماع در ميان باشد، ناگزير بايد با صراحت سخن گفت تا از تفسيرها و تحليل هاى دلخواهانه ونادرست، كه منطبق برمنافع گروهى ياشخصى است، جلوگيرى شود.
   انبيا(عليهم السلام) در ابلاغ رسالتشان و در بيان هدفى كه از نهضتشان داشتند، به هيچ وجه اجمال گويى نمى كردند و هنگامى كه با مخالفينشان رو به رو مى شدند با صراحت به آن ها مى گفتند كه عقيده ما مخالف عقيده شما است. حضرت ابراهيم(عليه السلام) با صراحت به دشمنان خدا و بت پرستان مى گفت:
(وَبَدا بَيْنَنا وَبَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ اَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاْللّهِ وَحْدَهُ)(1).
ميان ما و شما براى هميشه دشمنى و كينه پيدا شده (و هيچ عاطفه و محبتى با شما نداريم) تا وقتى كه به خداى يگانه ايمان بياوريد.
   و بدين گونه به آنان مى فهماند كه اين يك مسئوليت اساسى و اصل هدف ما است و به هيچ وجه قابل بحث و مذاكره نيست.