صفحه ٤٠٦

قضاوت منصوب شده، بايد بى هيچ بهانه اى حكمش را پذيرفت و حتى اگر احساس كند حقش در اين دادگاه ضايع شده، بايد حكم دادگاه را بپذيرد و در اين صورت است كه مى توان گفت: نظامى هست و جامعه تحقق خارجى دارد.
   در واقع، در مورد متداعين، دو ارزش مطرح مى شود: نخست آن كه در حل و فصل دعاوى و اختلاف ها خود، به محاكم اسلامى رجوع كنند و دستگاه قضايىِ اسلام را براى اين مشكل به رسميت بشناسد و حكم دادگاه هاى اسلامى را بپذيرند.
   دوم آن كه هر كدام هم كه محكوم شد، آن حكم را هر چند كه به زيانش باشد، بپذيرد و حتى در دل نيز از دستگاه قضايىِ اسلام، احساس نارضايتى نداشته باشد.
   خداوند در آيه ديگرى، در مذمت كسانى كه به جاى پيروى از حكم صادرشده توسط مراجع قضايىِ معتبر، از منافع خود پيروى مى كنند، مى فرمايد:
(وَاِذا دُعُوا اِلَى الْلّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ اِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ * وَ اِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا اِلَيْهِ مُذْعِنِينَ * اَفِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ اَمِ ارْتابُوا اَمْ يَخافُونَ اَنْ يَحِيفَ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ اُوْلئِكَ هُمُ الْظّالِمُونَ)(1).
و هرگاه به سوى خدا و رسول خوانده شوند تا ميانشان حكم كند، گروهى اعراض مى كنند (و نمى خواهند در محكمه الهى طرح دعوا كنند) اما اگر مطمئن باشند كه در دادگاه اسلامى به نفعشان حكم صادر خواهد شد، قبول مى كنند (دلشان مى خواهد به كسى مراجعه كنند كه حق را به آنان بدهد) آيا دل هاشان بيمار است يا شك دارند يا مى ترسند كه خدا و رسول به آنان ظلم كنند؟ (نه هيچ يك از اين ها نيست) بلكه آنان خودشان ظالمند (و از اين رو، در دادگاه اسلامى حاضر نمى شوند و تن به پذيرش حق نمى دهند).
   سپس به دنبال اين آيات، براى آن كه نشان دهد كه اينان مؤمن نيستند، بلكه منافقند، درباره مؤمنان و اطاعت و انقياد آنان از دادگاه هاى الهى و اسلامى، چنين ادامه مى دهد:
(اَنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ اِذا دُعُوا اِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ اَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَاَطَعْنا وَ اُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُؤنَ)(2).
مؤمنان هنگامى كه خوانده شوند به سوى خدا و رسول تا ميانشان حكم كنند، جز اين