صفحه ١٣٨

مى گوييم كه فرض كنيد طبيعت گياه اقتضا دارد كه از هوا، نور و مواد غذايى زمين استفاده كند و اگر اين گونه نيازمندى هاى گياه تأمين نشود، طبيعت گياه تحقق خارجى پيدا نخواهد كرد و گياه به وجود نمى آيد. پس با توجه به طبيعت گياه، مى توان گفت كه حق طبيعىِ گياه اين است كه از آن ها بهره مند شود و نيازهايش را تأمين كند. (البته ذكر اين مثال، تنها براى تقريب مطلب به ذهن است و ما نمى خواهيم بگوييم كه گياه، داراى حقوق طبيعى است).
   حيوانات نيز طبيعت هاى مختلفى دارند. بعضى گياه خوارند، بعضى دانه خوار و بعضى گوشت خوار. آن ها كه گياه خوارند، حق طبيعى شان اين است كه از گياه استفاده كنند. آن ها كه دانه خوارند، از دانه، و آن ها كه گوشت خوارند و دستگاه گوارشىِ خاصى براى خوردن گوشت دارند، حق طبيعى شان اين است كه از گوشت حيوانات ديگر استفاده كنند.
   انسان هم، مانند ساير حيوانات، نيازهاى طبيعى دارد كه اگر تأمين نشوند، زندگىِ او تهديد شده و نمى تواند دوام بياورد. پس حق طبيعىِ انسان است كه از هوا، غذا، نور، نباتات و حيوانات استفاده كند تا بتواند به حيات خود ادامه دهد. در يك جمله، استفاده يك موجود از آن چه نيازهاى طبيعى او را تأمين مى كند، حق طبيعىِ او است و كسى نمى تواند مانع اين استفاده شود.
   بعضى از طرفداران حقوق طبيعى، متفرع بر اين نظريه كلى نظريه هاى جنجال برانگيزى را ارائه كرده اند؛ مثلا اظهار كرده اند كه طبايع انسان ها با هم متفاوتند و بعضى از انسان ها داراى مزايا و برترى هاى طبيعى هستند. از يونانيان قديم، كسانى بر اين عقيده بودند كه نژاد يونانى، برتر است و ساير انسان ها وحشى و بربرى هستند. پس تمدن، حق يونانيان است و ديگران بايد زير سلطه آن ها باشند.
   در قرن معاصر نيز بعضى نژادپرستان گفته اند كه نژاد ژرمن برترين نژادها است و بايد بر سراسر جهان تسلط يابد. ايدئولوژىِ حزب نازيسم هيتلرى اين ايده را دنبال مى كرد و تا آن جا پيش رفت كه آتش جنگ جهانى دوم را برافروخت و آن همه كشتار و خسارت را بر دنيا تحميل كرد. نظير اين گرايش ها اكنون نيز هست و هر روز گزارش ها و خبرهايى از فعاليت هاى نژادپرستانه، در گوشه و كنار جهان، منتشر مى شود.