صفحه ٥١

با او سخن گفت، گفت: پروردگارا [خود را] به من بنماي تا به تو بنگرم. گفت: هرگز مرا نخواهي ديد، وليكن به اين كوه بنگر، پس اگر در جاي خود قرار و آرام داشت مرا خواهي ديد؛ و چون پروردگارش بر آن كوه تجلي كرد، آن را خُرد و پراكنده ساخت و موسي مدهوش بيفتاد و چون به خود آمد، گفت: [بارخدايا،] تو پاك و منزهي [از اينكه با چشم ديده شوي]. به تو بازگشتم و من نخستين باوردارنده ام».