صفحه ٣٨٣

رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَ فَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأنَا أوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ؛(267)«گفت: هرگز مرا نخواهي ديد و ليکن به اين کوه بنگر، پس اگر در جاي خود قرار و آرام داشت مرا خواهي ديد؛ و چون پروردگارش بر آن کوه تجلي کرد، آن را خرد و پراکنده ساخت و موسي مدهوش بيفتاد و چون به خود آمد گفت: [بارخدايا،] تو پاک و منزهي [از اينکه با چشم ديده شوي] به تو بازگشتم و من نخستين باوردارنده ام.
طبيعي است وقتي تجلي خداوند بر کوه باعث تلاشي آن مي شود و اين رخداد مهيب حضرت موسي(عليه السلام) را مدهوش مي سازد، انسان نمي تواند در دنيا تاب تحمل لقاي الاهي را داشته باشد و در نتيجه، بُنية مادي ما نمي تواند در دنيا لذت لقاي الاهي را درک کند. اما در آخرت که محدوديت هاي مادي از فراروي ساختمان وجودي انسان برداشته مي شود، امکان لقاي الاهي براي انسان ها و به ويژه براي اولياي خدا فراهم مي گردد.
حضرت در پايان مناجات خود مي فرمايند:
وَ أَخْرِج حُبَّ الدُّنيا مِنْ قُلُوبِنَا کَمَا فَعَلْتَ بِالصَّالِحينَ مِنْ صَفْوَتِکَ وَالأَبْرَارِ مِنْ خَاصَّتِکَ بِرَحْمَتِکَ يا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ وَيَا أَکْرَمَ اْلأَکْرَمينَ؛ «خدايا، محبت دنيا را از دل ما بيرون کن؛ چنان که با بندگان نيکوکار و خاصّان درگاهت چنين کردي؛ به حق رحمت بي پايانت، اي مهربان ترين مهربانان، و اي کريم کريمان».