صفحه ٣٧٨

زهد در دنيا به معناي بي اعتنا و بي رغبت بودن به دنياست، و زاهد کسي است که اعتنايي به آنچه از دنيا به دست مي آورد و يا از دست مي دهد، ندارد. زاهد گرچه از کار و تلاش دست نمي کشد و در حد ضرورت از دنيا بهره مند مي شود، در عين حال اعتنايي و رغبتي به دنيا ندارد. زاهد مصداق سخن خداوند است، آنجا که فرمود: لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ؛(262) «تا به آنچه از دست شما رفت، اندوه مخوريد و بدانچه به شما داد شادمان نشويد».
زهد مطلوب در اسلام، آن است که انسان براي انجام بهتر مسئوليت هاي خود، سادگي و گريز از تجمل را شيوة خود كند و به مظاهر پرزرق وبرق زندگي بي اعتنا شود. بديهي است که اين طرز رفتار به سبب پليد دانستن دنيا يا به دليل فرار از مسئوليت هاي اجتماعي نيست؛ بلکه زهد در اسلام براي انجام بهتر مسئوليت ها و غلبه بر گرايش هاي افراطي، و درجهت هدايت صحيح شيفتگي و دل نبستن به مظاهر زندگي مادي است. از اين رهگذر، زهد روح افزون طلب انسان را مهار مي کند و حالت خودباختگي دربرابر مظاهر زندگي دنيا را از بين مي برد.
بنابراين زهد در اسلام با داشتن مال و رياست منافات ندارد. درواقع زاهد کسي است که مظاهر زندگي را بيش از حق و خداوند دوست نمي دارد و اهداف الهي را قرباني اهداف دنيوي نمي کند. او آخرت را اصل قرار مي دهد و دنيا را به منزلة فرع و وسيله و مقدمة آن مي جويد. با توجه به آنچه بيان شد، تفاوت زهد با رهبانيت ـ که در آيين هاي مسيحيت و بوديسم مطرح است ـ روشن مي شود؛ چراکه رهبانيت به معناي ترک دنيا، فرار از مسئوليت ها و گريز از اجتماع است. چنين تفکري با روح اسلام سازش ندارد. ازنظر اسلام، همة مظاهر زندگي، از قبيل مال، فرزند و رياست، ابزار تکامل و پيشرفت اند. همة